یافتن پست: #خیالم

wolf
wolf
هرچند رفته ای و دل از ما گسسته ای

پیوسته پیش چشم خیالم نشسته ای



ای نرگس از ملامت چشمم چه دیده ای

کاین سان به بزم شاد چمن سرشکسته ای؟



با من مبند عهد که چون پیچ های باغ

هرجا رسیده ، رشته ی پیوند بسته ای



از من به سوی دشمن من راه جسته ای

نوریّ و در بلور دل من شکسته ای



دیگر نگاه گرم تو را تاب فتنه نیست

ای چشم آشنا! مگر امروز خسته ای؟



من نیز بند مهر تو ببریده ام ز پای

تنها گمان مبر که تو زین دام رسته ای



سیمین! ز عشق رسته ای امّا فسرده ای

آن اخگری کز آتش سوزنده جسته ای



سیمین بهبهانی

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
ما "تظاهر" را خوب بلدیم !
وانمود می کنیم ؛ به کسی نیازی نداریم ،
که حالمان با خودمان خوب است ،
که عینِ خیالمان هم نیست !
اما جایی میانه ی راه ؛
در نهایتِ غرور و ایستادگیِ مان ، فرو می ریزیم .
از دردِ ؛ هیچ کسی را نداشتن ،
از دردِ ؛ دل را به کسی نبستن ،
از دردِ "در میانِ جمع ، تنها بودن" ... !
همه ی آدم ها نیاز دارند یکی را داشته باشند ،
که در نهایتِ تنهایی و خستگی ؛
دلشان به دوست داشتنش گرم باشد .
آدم ، بدونِ عشق و محبت ، زود ، پیر می شود .
یک نفر باید باشد !
یک نفر ؛ که عاشقش باشی ،
یک نفر ؛ که عاشقت باشد !



wolf
wolf
@Hamed_R
میشه عکس بزاری واس پروفت؟!!{-108-}

سکوت شب
سکوت شب
آسمان همچون صفحه ی دل من
روشن از جلوه های مهتاب است

امشب از خواب خوش گریزانم
که خیال تو خوشتر از خواب ست

خیره بر سایه های وحشی بید
می خزم در سکوت بستر خویش
باز دنبال نغمه ای دلخواه

می نهم سر به روی دفتر خویش
تن صدها ترانه می رقصد
در بلور ظریف آوایم

لذتی ناشناس و رویا رنگ
می دود همچو خون به رگهایم
آه... گویی ز دخمه ی دل من
روح شبگرد مه گذر کرده

یا نسیمی در این ره متروک
دامن از عطر یاس تر کرده
بر لبم شعله های بوسه ی تو
می شکوفد لاله ی گرم نیاز
در خیالم ستاره ای پرنور

می درخشد میان هاله ی راز
ناشناسی درون سینه من
پنجه بر چنگ و رود می ساید
همراه نغمه های موزونش
گوئیا بوی عود می آید
آه... باور نمیکنم که مرا
با تو پیوستنی چنین باشد

نگه آن دو چشم شور افکن
سوی من گرم و دلنشین باشد
بی گمان زان جهان رویایی
زهره برمن فکنده دیده ی عشق

می نویسم در دفتر خویش:

((جاودان باشی ای سپیده ی عشق!))

0
0
@wolf در چراغون نگاهم با نگاهی عاشقونه
واسه چشمای تو بستم طاق نصرت ترانه
به فراسوی خیالم جایی که تو رو شناختم
از یه قطره ی محبت دل دریاییمو ساختم
تو رو داشتم می شناختم آسه آسه دل می باختم
تو حریم گرم دستات اندک اندک می گداختم
کوچه خاطره هامو با تو آب و جارو کردم
برف پیری دلم رو با تو موندم پارو کردم
باتو موندم و نوشتم خط به خط سرنوشتم
راهی راه تو بودم تو نرفتی برنگشتم
تو رو داشتم می شناختم آسه آسه دل می باختم
تو حریم گرم دستات اندک اندک می گداختم [ لینک]




wolf
wolf
فسم بند نفس های کسی هست که نیست
بی گمان در دل من جای کسی هست که نیست

غرق رویای خودش پشت همین پنجره ها
شاعری محو تماشای کسی هست که نیست

کوچه در کوچه به دستان تو عادت می کرد
شهری از خاطره منهای کسی هست که نیست

در خیالم وسط شعر کسی هست که هست
شعر آبستن رویای کسی هست که نیست

مثل هر روز نشستم سرمیزی که فقط
خستگی های منو چای کسی هست که نیست

زیر باران دونفر ، کوچه ، به هم خیره شدن
مرگ این خاطره ها پای کسی هست که نیست

{-118-}{-118-}{-118-}{-118-}{-118-}

سکوت شب
سکوت شب
هنوز ایستاده ام ؛
و به تمام نبودن هایت
لبخند میزنم ..
ازهمان لبخندهایی که
در عمقش
چالی ظاهر میشود

خیالم "تخت" است !

در خیالم ، پیچکی باش
قلبم را بالا برو
رد شو از چشمم
تمام را در بر بگیر

در خیالم
من ، تو را در خود حل میکنم
سبز میشوم
گل می دهم "تخت"را فراموش میکنم

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
دردت به جانم ...
رویای نیمه شب هایم ...
نوای سکوت من ...
لبخند روی لب هایم ...
اصلا هرچه دارم به فدایت
خیالم از خیالت پر است ...
انقدر پر ،که یادم میرود
میان حرف هایت ...
چگونه قربان صدقه ات میروم!: )

wolf
wolf
خیالم را که میهمان باشی ،
زنبق های شعر از کویر واژگانم می شکفد .
به اِعجازی شاعر عشق تو می گردم .
و در عروجی نورانی ؛
یاد تو ؛
در صندوقچه ی سربه مُهر قلبم ،
فرود می آید ...
مگو بازی با کلمات است !
این احساس است که به مصاف آمده است .
قهرت را غلاف کن ...
زهره طغیانی{-109-}{-109-}

wolf
wolf
گستاخی خیالم را ببخش

که حتی

لحظه ای ...

یادت را رها نمیکند...!...{-109-}{-109-}

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
@hadi

سلام ، چه عجب ما چشممون به جمال شما روشن شد جناب مدیر:|:دی

حلما
حلما
دیگر برایم مهم نیست ! بی حس شده ام ... از قضاوت و بی انصافیِ هیچ آدمی ، دلم نمی گیرد ! من به مرحله ی پذیرشِ خودم رسیده ام ، نه از تمجید و ابراز علاقه ی کسی ، ذوق می کنم ، نه با انتقاد و رفتنِ کسی ، به هم می ریزم ! به معنایِ واقعی ، عینِ خیالم نیست !!! این روزها ، همه چیزِ دنیایِ من ، به خودم بستگی دارد ! من برایِ خودم ارزش قائلم ! آنقدر که با دستانِ خودم ، آدم هایِ آزار دهنده را از حوالیِ آرامشم ، دور می کنم ! حالِ من خوب است ... نه عاشقم ، نه غمگینم ، نه دلتنگ ... از شما چه پنهان ؛ این روزها جایِ هیچ کسی خالی نیست ! من در بی تفاوت ترین حالتِ ممکن قرار دارم

سکوت شب
سکوت شب
من که از کوی تو بیرون نرود پای خیالم

نکند فرق به حالم چه برانی چه بخوانی

چه به اوجم برسانی چه به خاکم بکشانی

نه من آنم که برنجم نه تو آنی که برانی

wolf
wolf
در نگاهم اگر نیستی

در خیالم سرشاری...

زهرا
زهرا
:هعی

صفحات: 12 13 14 15 16

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو