یافتن پست: #حقیقت

خانوم اِچ
خانوم اِچ
پاشیدددد آژیر خطر تو اصفهان زدن پاشیددددد من میترسم همه خانوادم اصفهانن😭😭😭😭

خانوم اِچ
خانوم اِچ
من هر موقع به مو رسیدم پاره شدم...🚬

Abolfazl
Abolfazl
نکنه این قضیه گاو قرمز حقیقت باشه دجال بیاد

Tasnim
Tasnim
ویروسی که گرفتم شبیه آنفولانزاس تا سرماخوردگی و کرونا
صدام طوری شده که موقع حرف زدن هم خجالت میکشم حرف بزنم هم گلوم اذیت میشه
بدن درد و لرز و کیپ شدن بینی هم افتصاحه

ماریا
ماریا


میزان رضایت از زندگیتون چقدره؟ !
دقیقا چه معیارهایی باعث این رضایت شده؟ !
لطفا کلی حرف نزنید

هژیر
هژیر
آدمها فکر می‌کنند اگر یک بار دیگر متولد شوند،جور دیگری زندگی می‌کنند.
شاد و خوشبخت و کم اشتباه …

فکر می‌کنند همه چیز را از نو خوب خواهند ساخت، محکم و بی‌نقص!
اما، حقیقت ندارد…!

اگر ما جسارتِ طور دیگری زندگی کردن را داشتیم،
اگر قدرت تغییر کردن را داشتیم،
اگر آدمِ ساختن بودیم،
از همین جای زندگیمان
به بعد را می‌ساختیم👩🏻‍🌾

خانوم میم
خانوم میم
این سنگک اخه چقد آقاس
درد و بلاش بخوره تو سر بربری

خانوم میم
خانوم میم
همیشه همرنگ جماعت نشو
یه عده همرنگ جماعت شدن ،
شدن قاتل امام حسین...

Aseman
Aseman
اینجا همیشه انقد خلوته؟!

aliaga
aliaga



صفحه ۱۱۳

خانوم میم
خانوم میم
عکس کارت ملیم یه جوریه که دستگاه احراز هویتم شناساییم نمی کنه😒

aliaga
aliaga
جغد نزد خدا شکایت برد :         
انسانها آواز مرا دوست ندارند !!
خداوند به جغد گفت :
آوازهای تو بوی دل کندن می دهد
و آدم ها عاشق دل بستن اند ...!
دل بستن به هرچیز کوچک و بزرگ ؛
تو مرغ تماشا و اندیشه ای !
و آنکه می‌بیند و می‌اندیشد ، به هیچ چیز دل نمیبندد ...
دل نبستن سخت ترین و قشنگترین کار دنیاست ..!       
اما تو بخوان .... و همیشه بخوان ... 
که آواز تو حقیقت است و طعم حقیقت تلخ!

donya
donya 👩‍👧‍👦
‏واکنش دخترا وقتی یکی میاد پی‌ویشون، در صورتی که دو دقیقه قبل داشتن از سینگلی مینالیدن :

Elham
Elham 👩‍👧‍👦
تو این سایت هیچی لذت بخش تر از حرص دادن ب علی نی:)):)):پدرام

aliaga
aliaga
روزی مجنون آهنگ دیار لیلی کرد. با بی قراری برشتری سوار شد و با دلی لبریز از مهر به جاده زد.
در راه گاه خیال لیلی آنچنان او را باخود می برد. شتر نیز در گوشه ی آبادی بچه ای داشت.
او هر بار که مجنون را از خود بیخود می دید به سوی آبادی بازمی گشت و خود را به بچه اش می رساند. مجنون هر بار که به خود می آمد در می یافت که فرسنگ ها راه را بازگشته است.
او سه ماه در راه ماند پس فهمید که آن شتر با او همراه نیست ؛پس اورا رها کرد و پای پیاده به سوی دیار لیلی به راه افتاد.....

به راستی مولانا با این حکایت نشان می دهد که روح ما همان مجنون است و عشق معنوی حق ، همان لیلی است. تن ما همان شتر است و وابستگی ها و دل مشغولی های جهان مادی بچه آن شتر است. وقتی از علت حقیقی بودنمان در جهان مادی که همانا شناخت حقیقت خویشتن است غافل شویم و به آن نپردازیم، به تن و خواسته های گذرای مادی تن سرگرم می شویم و از رسیدن به حقیقت بازمی مانیم.
بهتراست موانع رسیدن به وصال را کنار بزنیم و با گام استوارتر عزم خانه ی دوست کنیم ...




صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو