یافتن پست: #جدای

LOEY♡
LOEY♡
تــا بپـیـــونـدد به دریـا کـــــوه را تنـــها گــــذاشت
رود رفــت امـــا مســیر رفـتنــش را جـــا گذاشت
هیچ وصلی بی جدایی نیست، این را گفت رود
دیده گلگون کـــرد و ســر بر دامـن صحرا گذاشت
هــر کــه ویران کـــرد ویران شد در این آتش سرا
هیـــزم اول پـایـــه ی ســــوزاندن خـــود را نهــاد
اعتبـار ســـر بلنــدی در فـــروتـــن بــودن اســـت
چشــمه شد فواره وقتی بر سر خود پا گذاشت
مــــوج راز ســــر به مهری را به دنیا گفت و رفت
با صــدف هایی که بین ســـاحل و دریا گذاشت

سکوت شب
سکوت شب
کامنت اول

حضرت@دوست
حضرت@دوست
« »

مرگ در قاموس ما از بی وفایی بهتر است
در قفس با دوست مردن از رهایی بهتر است

قصه ی فرهاد دنیا را گرفت ای پادشاه
دل به دست آوردن از کشور گشایی بهتر است

تشنگانِ مِهر محتاج ترحم نیستند
کوشش بیهوده در عشق از گدایی بهتر است

باشد ای عقل معاش اندیش، با معنای عشق -
آشنایم کن ولی نا آشنایی بهتر است

فهم این رندی برای اهل معنا سخت نیست
دلبری خوب است، اما دلربایی بهتر است

هر کسی را تاب دیدار سر زلف تو نیست
اینکه در آیینه گیسو می گشایی بهتر است

کاش دست دوستی هرگز نمی دادی به من
« آرزوی وصل » از « بیم جدایی » بهتر است



دانلود موزیک



LOEY♡
LOEY♡
دیزی: تو که میدونی نمیتونیم باهم باشیم، چرا نمیری؟!
گتسبی: میترسم....
دیزی: از چی میترسی ؟!
گتسبی: از جداییت، جدا شدن ازت مثل پریدن از یه ساختمون 8 طبقه است، شاید زمین بخورم و نمیرم، اما هنوز به زمین نرسیده، از ترس مردن میمیرم...


سکوت شب
سکوت شب
کامنت اول

سکوت شب
سکوت شب
چه فرقی می کند
چه کسی بحث را شروع کرد
که دعوا را ادامه داد
رویش را برگرداند
کلافه از جایش برخواست
یا بی هیچ حرفی گوشی را گذاشت
نگذارید قهرهایتان طولانی شود
نگذارید بغض ها طوفان شود
نگذارید دل تان احساسِ سنگینی کند
هرچقدر هم که صدایتان بالا رفت
اخمتان در هم شد .
با حرفی
آغوشی
نگاهی
یک نقطه ی پایان بگذارید
ادامه دادن یعنی
غرور
و غرور تمرینِ جدایی می آورد
به هیچ کجایِ این دنیا بر نمی خورد
اگر از - من - پایین بیاییم گاهی
و
- ما - را ببینیم
این - ما - یِ سراسر عشق
این - ما - یِ بی مرز
اگر
یک
- ما - دارید
حواستان را شش دنگ که هیچ
همه ی دنگ هایِ دنیا را
بسپارید
یک بوسه ی محکم
از اخم هایِ در هم رفته ی مردانه
یک آغوشِ محکم
از کلافگی هایِ زنانه
کِیف دارد
باور کنید

حضرت@دوست
حضرت@دوست


بشنو این نی چون شکایت می‌کند
از جداییها حکایت می‌کند

چونک گل رفت و گلستان درگذشت
نشنوی زان پس ز بلبل سر گذشت

جمله معشوقست و عاشق پرده‌ای
زنده معشوقست و عاشق مرده‌ای

چون نباشد عشق را پروای او
او چو مرغی ماند بی‌پر وای او

من چگونه هوش دارم پیش و پس
چون نباشد نور یارم پیش و پس

عشق خواهد کین سخن بیرون بود
آینه غماز نبود چون بود

آینت دانی چرا غماز نیست
زانک زنگار از رخش ممتاز نیست



wolf
wolf
مجنون نشد ارام پذیر از رخ لیلی
دردیست جدایی که به درمان نرسیده ست{-43-}

حضرت@دوست
حضرت@دوست


تو یک ساعت جدایی خوش نمی آید مرا
با دگر کس آشنایی خوش نمی آید مرا

گفتمش در آب عارض عکس جان با ما نمای
گفت هر دم خود نمایی خوش نمی آید مرا

از لب لعلت نپرهیزم بدور آن دو چشم
پیش مستان پارسایی خوش نمی آید مرا

منکر زهدم برویت تا نظر باز آمدم
پاکبازم من دغایی خوش نمی آید مرا

صوفیان گویند چون ما خیز و در رقص آ کمال
حالت و وجد وبائی خوش نمی آید مرا



حضرت@دوست
حضرت@دوست


تو اولین عشق منو آخرین عشق من تویی
نرو منو تنها نذار که سرنوشت من تویی

هرگز نمی شد باورم از جدایی حرف بزنی
تو زندگی بعد خدا تو خدای قلب منی

دوست دارم بخدا بینهایت
به عشق تو به روی تو دیگه دل کرده عادت
به تومن محتاجم مثله ظلمت به روشنی

بخدا این ظلمه دل عاشق رو بشکنی
عشق من با من باش اشکامو دامن باش

تا که دنیا دنیا ست دل به عشقم بسپار
منو تنها نگذار که دل من تنهاست
دوست دارم.بخدا بینهایت



wolf
wolf
چمدانم را برداشتم و
آمدم
اما این فقط یك شوخی ست
و یا لااقل تو باور نكن!
جدایی
بریدن درخت از ریشه است
و اره كردن زندگی
كه مرگ را رقم می زند
اما من زنده ام
و این یعنی من آنجایم
كنار تو
كنار تو و درخت توت و اسب...

حضرت@دوست
حضرت@دوست

ای گل من ای گل نیلوفرم ناز تو را به جان و دل میخرم
غیر تو ای هستی من هر نفس نام چه کس را به زبان میبرم

ای همه ی وجودم بسته به تارو پودم زمزمه و سرودم
کرده دلم هوای تو پر میزنه برای تو مانده به گوش من هنوز طنین نغمه های تو

چشمه ی باغ کوثری صفای باغ و چمنی گرچه جدایی ز تو من اما همیشه با منی
ای همه ی وجودم بسته به تارو پودم زمزمه و سرودم



حضرت@دوست
حضرت@دوست


تو سوز آه من ای مرغ شب چه میدانی؟
ندیده ای شب من تاب و تب چه میدانی؟

بمن گذار که لب بر لبش نهم ای جام
تو قدر بوسه آن نوش لب چه میدانی؟

چو شمع و گل شب و روزت به خنده می گذرد
تو گریه سحر و آه شب چه میدانی؟

بلای هجر ز هر درد جانگدازتر است
ندیده داغ جدایی تعب چه میدانی؟

رهی به محفل عشرت به نغمه لب مگشای
تو دل شکسته نوای طرب چه میدانی؟



Yas
Yas
بعضی ها هستن که با نبودشون باید خاطرات و یادشون را فراموش کرد اما خب شدنش یه کم زیادی مشکله
و البته که زمان حلال اکثر مشکلات هست

حالا جدای از این ها باز مادربزرگم سکته کرد براش دعای خیر کنید ممنون

سکوت شب
سکوت شب
قهقهه هایی آسمانی و آرامش زلال زندگی را برایت آرزو دارم

زمین در انتظار تولد یک برگ ، من در حال شمارش معکوس

صفر همیشه پایان نیست گاهی آغاز پرواز است . . .

:باهم


سال جدید زندگی تو از راه می رسد و چالش های جدیدی سر راه تو قرار خواهد داد
اما هرگز اجازه نده لبخند از روی لب هایت گم شود
و
به زندگی از دریچه مثبت نگاه کن
تا در نهایت همه اتفاقات، پایان خوبی برای تو داشته باشد.

:باهم

پشت هر کوه بلند،سبزه زاریست پر از یاد خدا وندر آن باغ کسی میخواند، که خدا هست ،

دگر غصه چرا؟ آروز دارم :

خورشید رهایت نکند

غم صدایت نکند

ظلمت شام سیاهت نکند

و تو را از دل آنکس که دلت در تن اوست حضرت دوست جدایت نکند.

:باهم

وقتی با تو آشنا شدم درخت مهربانیت آنقدر بلند بود
که هرچه بالا رفتم آخرش را ندیدم
معجون زیبایت آنقدر شیرین بود
که هر چه نوشیدم سیراب نشدم
و دریای عشقت آنقدر وسیع بود
که هرچه شنا کردم نتوانستم آخرش را ببینم
و سرانجام در آن غرق شدم

بهترینم تولدت مباررررررررررک {-21-}{-69-}{-96-}{-114-}{-120-}{-115-}{-146-}{-130-}{-131-}{-168-}{-170-}{-180-}{-158-}

صفحات: 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو