یافتن پست: #تا
·
خانوم اِچ
🔴فوری/منابع نزدیک به احمدی نژاد خبر دادند که شورای نگهبان چراغ سبز را برای حضور احمدی نژاد در انتخابات نشان داده است😍😍😍
یاس
به کارگر خسته گفت آیا به شما نهار داده‌اند؟ مسخرهاش کردند!
در دیدار با کودکان بهزیستی گفت پشتی‌ها را جمع کنید، مسخرهاش کردند!
گفت اگر بخواهید برای رد شدن از بین جمعیت مردم سریع رانندگی کنید و جان مردم را به خطر بیاندازید خودم پشت فرمان مینشینم،
مسخرهاش کردند!
گفت اگر لازم باشد ده بار به یک استان سفر میکنم تا مشکل مردم حل شود، مسخرهاش کردند!
گفت کشور را به سمت پیشرفت می‌بریم گفتند ۶ کلاس سواد داری.
حرف زد مسخره کردند
راه رفت مسخره کردند
سفر استانی رفت مسخره کردند
آخر هم در همین سفرهای استانی در یک نقطه دورافتاده بیش از ۱۲ ساعت دنبال پیکرش گشتند.
انسان بزرگ با رفتنش دیگران را شرمنده می‌کند
پ ن:
چه زیبا گفت استاد پناهیان:
خیلی‌ها در تشییع پیکر او برای عذرخواهی می‌آیند.
#حلالمان_کن_سید
در دیدار با کودکان بهزیستی گفت پشتی‌ها را جمع کنید، مسخرهاش کردند!
گفت اگر بخواهید برای رد شدن از بین جمعیت مردم سریع رانندگی کنید و جان مردم را به خطر بیاندازید خودم پشت فرمان مینشینم،
مسخرهاش کردند!
گفت اگر لازم باشد ده بار به یک استان سفر میکنم تا مشکل مردم حل شود، مسخرهاش کردند!
گفت کشور را به سمت پیشرفت می‌بریم گفتند ۶ کلاس سواد داری.
حرف زد مسخره کردند
راه رفت مسخره کردند
سفر استانی رفت مسخره کردند
آخر هم در همین سفرهای استانی در یک نقطه دورافتاده بیش از ۱۲ ساعت دنبال پیکرش گشتند.
انسان بزرگ با رفتنش دیگران را شرمنده می‌کند
پ ن:
چه زیبا گفت استاد پناهیان:
خیلی‌ها در تشییع پیکر او برای عذرخواهی می‌آیند.
#حلالمان_کن_سید
پیام‌بزارید خب 
.gif ":خیخ"){kind=icon}
هادی
تا مداحی و روضه ترکی میشد تلویزیون صدا رو قطع میکرد این چه مسخره بازی ایه :/ قراره تا جمعه کلی ساعت تشیع بشن این شهدا چی میشد مردمی که ترکی نمیدونن هم روضه ترکی ببینن البته که من دیدم انقدر دوست دارن خیلی ها بدون اینکه متوجه بشن گوش میکنن
حسام
شبی، برف فراوانی آمد و همه‌جا را سفیدپوش کرد. دو پسر کوچک با هم شرط بستند که از روی یک خط صاف، از راهی عبور کنند که به مدرسه می‌رسید.
یکی از آنان گفت: «کار سا ده‌ای است!»، بعد به زیر پای خود نگریست که با دقت گام بردارد. پس از پیمودن نیمی از مسافت، سر خود را بلند کرد تا به ردّپاهای خود نگاه کند. متوجه شد که به صورت زیگ زاگ قدم برداشته است.
دوستش را صدا زد و گفت: سعی کن که این کار را بهتر از من انجام دهی.
پسرک فریاد زد: کار سا ده‌ای است!، بعد سر خود را بالا گرفت، به درِ مدرسه چشم دوخت و به طرفِ هدفِ خود رفت. ردّپای او کاملاً صاف بود.
یکی از آنان گفت: «کار سا ده‌ای است!»، بعد به زیر پای خود نگریست که با دقت گام بردارد. پس از پیمودن نیمی از مسافت، سر خود را بلند کرد تا به ردّپاهای خود نگاه کند. متوجه شد که به صورت زیگ زاگ قدم برداشته است.
دوستش را صدا زد و گفت: سعی کن که این کار را بهتر از من انجام دهی.
پسرک فریاد زد: کار سا ده‌ای است!، بعد سر خود را بالا گرفت، به درِ مدرسه چشم دوخت و به طرفِ هدفِ خود رفت. ردّپای او کاملاً صاف بود.
aliaga
آدم از کسانی که دوست‌شان دارد، توقع (بجا یا نابجا) دارد. توقع‌های برآورده نشده، موجب گلایه می‌شود. اما از جایی به بعد، از یکی کمتر و کمتر گلایه می‌کنی. تا روزی می‌رسد که گلایه‌ها تمام می‌شود. بعد می‌بینی از او توقعی هم نداری. آن روز می‌فهمی که آن فرد را از دست داده‌ای. تمام.»
شامی
هرسال همسایه ی بابام دلمه که درست میکنه ،خونه بابام که هستم برام میاره.
امسال خونه خودم بودم دلمه رو اورده اینجا برام
اخه چقده ایشون مهربونه
امسال خونه خودم بودم دلمه رو اورده اینجا برام
اخه چقده ایشون مهربونه
.gif ":تانگو"){kind=icon}
من خونه خودمون جز برای غذا درست کردن در یخچال و باز نمیکنم اما خونه بابام که میریم به محض رسیدن میرم سراغ یخچال
دیگه چاره ای نداشتم آخه
مسئولیتش و حساب و کتاب‌بانک هم با خودم
نمیخاد غصه شو بخوری 
خوردم دا
حالا اینش طوری نیس