یافتن پست: #بیمار

Hana
Hana
چرا منی که از چهارشنبه سوری ها بدم میاد و حتی تلویزیون هم بخاطر صحنه هاش نمیبینم
باید دقیقا همون روز و همون هفته تو قسمت سوختگی بیمارستان بیوفتم {-75-}
ادم اینقدر گوه شانس{-75-}

마흐디에
마흐디에
سرفه ام خوب نمیشهههههههههههههههههههه

خانوم میم
خانوم میم
اینایی که جلو روت خم و راست می شن پشت سرت عین سگ هاپ هاپ می کنن از چه بیماری ای رنج می برن؟{-36-}

رها
رها






♡✓
♡✓
بابا بزرگم امشب یادش افتاد که باباش فوت کرده داره زار زار گریه میکنه حالا هر چی بهش میگیم خیلی وقت فوت شده قبول نمیکنه میگه برا من امروز خبر اوردن 🥺

donya
donya 👩‍👧‍👦
پشمااااام:پشمام


پدری در تبریز فرزند ۱۷ ساله‌اش را به دلیل «رفتار و آرایش زنانه» به قتل رساند

🔹رکنا نوشت: مردی در تبریز فرزند ۱۷ ساله خود به نام «پارسا» را به دلیل «رفتار و آرایش زنانه» و «رابطه با همجنس خود» به قتل رساند و سپس خود را به پلیس معرفی کرد.

🔹این مرد درباره انگیزه قتل به پلیس گفت: نمی توانستم در میان فامیل و آشنا سرمان را بالا بگیرم.

🔹این مرد درباره روز حادثه توضیح داد: به بهانه اینکه (او را) به بیمارستان رازی می‌برم و بستری می‌کنم از خانه بیرون بردم اما به جای بیمارستان به یکی از مناطق اطراف تبریز برده و او را به قتل رساندم و با پلیس تماس گرفتم و ماجرا را برایشان گفتم.

رها
رها
کاربرد این لینک های تصویر برداری پزشکی ک میفرستن چیه؟! وقتی نمیشه برا کسی ارسالشون کرد و نظر خواهی کرد 😒😒😒

ماریا
ماریا
مادری هم خیلی چیز عجیبیه و پارادوکسیکال..
درآنِ واحد هم از دست بیماری بچه خودت خسته شدی و میگی خدایا منو بکش راحت شم، هم میگی الهی برای بچه های غزه بمیرم که هییییچ امکانات و حتی غذا ندارن و از مریضی و گشنگی میمیرن....

هادی
هادی
آن قَدَر گرم است بازار مكافات عمل
گر به دقت بنگری هر روز، روزِ محشر است . . .

خانوم اِچ
خانوم اِچ
هر دم ازین باغ بری میرسد
:گگگ


ماریا
ماریا
من پدرمو سه سال قبل از دست دادم
پدرم توی عملیات کربلای پنج اواخر دی ماه توی شلمچه جانباز شدن
تاوقتی پدرم زنده بودن، هرسال همون شب همگیمون میرفتیم دیدنش و خاطرات اون روزاشو برامون تعریف میکرد
امسال اما بخاطر بیماری مادرم، درگیر ایشون بودیم، یاد اون روزا نکردیم
چند روز قبل چند نفر در فواصل کوتاهی سفر راهیان نور که رفته بودن، برای دوتا از خواهرام گفته بودن یک نفر شبیه پدرتون اونجا دیدیم، از بس شبیه بوده که شک کردیم و رفتیم ازش پرسیدیم فامیلت چیه، اونم دقیقا فامیل پدر منو گفته
یکی از همین زائرا، حتی ازش عکس هم گرفته و آورده برامون...
خیییییلی برامون عجیب بود، چون عکسشم ما دیدیم ، واقعا شبیه پدرم بود
اصلا حال روحی هممونو دگرگون کرده این اتفاق

تحلیل ما از این اتفاق و تقارنش با روزای جانباری پدرم، اینه که پدرم میخواسته بهمون بگه هیچوقت یادتون نره من برای چی رفتم و جنگیدم، روزای سختی که گذروندم رو فراموش نکنید، مخصوصا روزایی که مجروح بودم...
خلاصه اینکه امسال، روز پدرمون بسیار متفاوت بود

aliaga
aliaga
نماز میخونید؟؟؟؟:فکر

یاس
یاس
مامانم ccu یه بند گریه می کنه که بچه هام کو پس
نمیزارن کسی اونجا باشه
:گگگ

aliaga
aliaga
هر پست عربی کمتر از ۶ سطر ۱۰ هزار تومن و بیشتر هم باشه هر سطر ۲ تومن اضافه میشه بهش:فکر

마흐디에
마흐디에
چرا همش حالم خوب نیست؟

صفحات: 5 6 7 8 9

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو