خانوم اِچ
شما خیلی گلی ولی ما باغچمون جا ندارع !!!
سید ایلیا
خدایی که سختی های تو را میبیند، تلاش تو را هم میبیند... بیخیال نشو!
دختر زیبای شاه عباس ، فرار کرده بود و در کوچه و خیابان میگذشت تا شب به حجره یک طلبه پناه برد ... به او گفت از خانواده مهمیست که اگر به او پناه ندهد ، بیچاره اش میکند... آقا محمد باقر هم ناگزیر به او پناه داد... دختر زیبای شاه ، شب در حجره خوابید... اما محمد باقر تا صبح نخوابید و دانه دانه انگشتانش را روی چراغ میسوزاند تا مبادا مغلوب وسوسه هایش شود ... صبح شد ، دختر و طلبه را گرفتند و به دربار بردند... شاه گفت وسوسه نشدی؟ طلبه انگشتان سوخته اش را نشان داد ... شاه از تقوای طلبه خوشش آمد و به دخترش پیشنهاد ازدواج با او را داد و دختر قبول کرد! و محمد باقر استرآبادی، شد محمد باقر میرداماد، استاد ملاصدرا و داماد شاه ایران!
همیشه نهایتِ تلاشتو بکن!!
تا نتیجه ی شیرینشو ببینی
fatme
آنقدر ترسیده ام از اینهمه عشق دروغ
تا به گوشم میخورد«من دوستت....» کر میشوم
🚶♀️حق
سید ایلیا
گـــاهے چــه راحـت غیبت میڪنیـم ❗️
چــه راحـت دروغ میگویـیم ❗️
راحـت با پدر و مادر تنــدے میڪنیـم ❗️
در خیابان ڪه راه میرویـم چـه راحـت این طـرف و
آن طـرف را نگاه میڪنیــم و ڪنترل نگاه را به فراموشے میسپاریـم ❗️
چه راحــت از نامحرم دلبرے میڪنیم ❗️
چـه راحـت تنبلے میڪنیـم❗️
چه راحت بیخیال میشویـم و چه بے هدف
زندگے میڪنیم ‼️
گـاهے چـه راحت از شـــــهدا فاصله میگیریم❗️
چه راحت دل مولا را میشڪنیـم⁉️
چه راحت خداحافظ حـــــسین میگوییم❗️
گــاهے طــورے غــرق زندگے و روز مرگے میشویـم ڪه فرامـوش میڪنیم ڪجا بودیـم و ڪجا هسـتیم❗️
ڪــــــه بودیم و چـــــه شدیم ...⁉️
fatme
یه وقتایی هم مجبوری بزنی به بیخیالی خو
fatme
گاهی باید با یک فنجان چای دارچینی
کنار پنجره ای لم داد
و با لبخند گفت
بیخیال همه آنهایی که
کامم را در زندگی تلخ میکنند 🙁
farhad
چیه این آدم که یه حرف میریزدش به هم و همه ذوقشو کور میکنه و دیگه هزارتا حرفم نمیتونه حالشو خوب کنه
bahram
بیخیال بیا بنشین یک گوشه و از قهوه ات لذت ببر . دنیایی که من دیدم ارزش غصه خوردن نداشت .
چی اره ؟:)
جواب اهان اره میباشد
بله .
👌🏻👌🏻