یافتن پست: #بوسه

حضرت@دوست
حضرت@دوست
از لب سیراب او امیدوار بوسه را
هر جواب خشک، تیغ آبدار دیگرست


حضرت@دوست
حضرت@دوست
با ما که نمک گیر غزل بود چنین کرد
با خلق ندانیم چه ها کرد و چنان شد

ما حسرت دلتنگی و تنهایی عشقیم
یعقوب پسر دید، زلیخا که جوان شد

جان را به تمنّای لبش بردم و نگرفت
گفتم بستان بوسه بده، گفت گران شد

یک عمر به سودای لبش سوختم و آه
روزی که لب آورد ببوسم رمضان شد

یک حافظ کهنه، دو سه تا عطر، گل سر
رفت و همه ی دلخوشی ام یک چمدان شد

با هر که نوشتیم چه ها کرد به ما گفت
مصداق همان "وای به حال دگران" شد


حضرت@دوست
حضرت@دوست
بی نام تو

دختر زیبای گل دنیا بهانه اس
بانبودت روزهایم بی ترانه اس

برگ گل درکوچه ها بی نام تو
رنگ پاییزند ودنیایم فسانه اس

دختر زیبای جان درتندباد عالمم
درنبودت، کوه بارانم شبانه اس

می کشم درشام طوفان خیز ،آه
کشتی طوفان به دریا آشیانه اس

دخترزیبادل درتارزلف چشم باد
درس آهنگ توبا جان،عاشقانه اس

همدم زیبابه قابت حجم بارانم عزیز
جان شیرین، بوسه هایم شاعرانه اس

-- تقدیم به دختررویاهایم که نداشتم }

حضرت@دوست
حضرت@دوست
یه حس خوب

بهانه می جویم
دلتنگت شـــوم
نمی یابم بهــانه ای
زیباتر از دوست داشتن!

پنهان بر لبان توست
خفته در چشمان توست
تو خودت نمی دانی
تنها من
وفقط من می دانم
جای بوسه های من
جای نگاه من
بر روان توست

طنز:
دوست داری؟
آررررررره؟
دوست داری
نازتا بکشم
نمی کشم
دوست داری؟
بدونی من عاشقتم،دیوونتم
دوست دارم
اینا هیچ وقت بت نمی گم!!


حضرت@دوست
حضرت@دوست
لبخند تلخ

شهر زیر بوسه های آفتاب است
صدای کلاغی می پیچد در جنبش نسیم
و ثانیه ای از سکوت مرا می گیردو خانه تاریک است ، از ثانیه ای که نفسهای
تو ایستاد

ونگاهم به دیوار این کوچه که
مدام تو را از پنجره چشمانم می خواهد
ای عشق ، رد پایت را درکدامین خانه جا گذاشته ای

که چنین در کوچه پس کوچه های خاطرات سر گردانی
..بدنبال کدامین لبخند تلخی دل باختی ........


یاس
یاس
روز جهانی بوسه رو به جوان ایرانی تبریک میگم که هرروز یکی از آرزوهاش رو بوسید و گذاشت کنار. :دی

حضرت@دوست
حضرت@دوست
توکه@ نیستی

توکه نیستی نبضهایم نامنظم میزند
انگار باد در خاکستر غم میزند

توکه نیستی پروانه از کمبود گل
در خلوتش‌ از خودکشی دم میزند

آسمان با عشوهٔ شیطانی اش
بوسهٔ زهر به تیغِ رستم میزند

ابر دست به دستانی تبانی میکند
جای برفِ شادیا‌ باران نم نم میزند

قرعهٔ سیاه اقبال برایم بی شک
سرنوشتی مبهم و تلخ رقم میزند

توکه نیستی هر روز در کنج دلم
پشت پایت مادرم آش را هم میزند

قسم به دلواپسی از جنسِ غروب
توکه نیستی نبضهایم نامنظم میزند

حضرت@دوست
حضرت@دوست
نمیدانم نمیدانم

که شیدایی و شورِ دشتِ دلتنگی
چه وقتی بوته ی پر خارِ شادی را بخشکاند

نمیدانم که در پهنای این صحرا،
چه حجمی از تلاطم های خنده، دفن و خاموش است
من حتی از هوس رانیِ طوفان های صحرایی میان ازدحامِ غصه های دشت هم چیزی نمیدانم

ولیکن خوب میدانم
که یک شب از هجومِ ظلمتِ صحرا،
گَوَن های پریشانی به پیشانیِ شادی ها نشانند بوسه های درد جاویدان...

حضرت@دوست
حضرت@دوست
گفتم@

یک بوسه ز لبهای تو دنیاست برایم...

آن جا که تویی عشق محیاست برایم...

عمدی است که در شوقِ نگاهِ تو اسیرم...

آنقدر که چشمانِ تو زیباست برایم...


حضرت@دوست
حضرت@دوست

گیریم که با آب خنک شستم جسم
با دل چه کنم که در نبودش جوش است

گفتند مشوشی و تسکین ِ توهم
گل گاو زبان است که یک دم نوش است

گر مشکل اعصاب و روانی داری
این تحفه بدون شک فقط داروش است

گفتم به همه که درد عشق است مرا
اسمش بخدا به جان جدم روش است

دیوانه ی عشق را چه حاجت به دوا
درمان دوسه تا بوسه و یک آغوش است


fatme
fatme
کم کم یاد خواهی گرفت عشق تکیه کردن نیست؛
و رفاقت هم معنی اطمینان خاطر نیست
و یاد می‌گیری که بوسه‌ها قرارداد نیستند
کم کم یاد می گیری...
که حتی نور خورشید هم می‌سوزاند
اگر زیاد آفتاب بگیری
باید باغ ِ خودت را پرورش دهی
به جای اینکه منتظر کسی باشی تا برایت گل بیاورد
کم کم یاد میگیری که میتوانی تحمل کنی
که محکم باشی پای هر خداحافظی
یاد می گیری که خیلی می ارزی...

صفحات: 13 14 15 16 17

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو