یافتن پست: #با
night_star
آدما تا کَسی رو دارن ، قدرشو نمیدونن !
بعضی وقتا اصلاً نمیفهمن که هست ...
گاهی تا طرف میره ، میگن : "آخی ... راحت شدیم "
اما بعد از یه مدت ... وقتی میبینن هیشکی مثه اون نمیشه ؛
اول یادش میفتن ، بعد دلشون تنگ میشه و بعد دنبالش میگردن ...
ولی دیگه پیداش نمیکنن !
حتی اگه پیداش کنن ، دیگه اون همون آدم ِسابق نیست !...
کاش قدرِ آدمارو همون جور که هستن ، همون جا که هستن بدونیم ، تا تبدیل به حسرت نَشن
بعضی وقتا اصلاً نمیفهمن که هست ...
گاهی تا طرف میره ، میگن : "آخی ... راحت شدیم "
اما بعد از یه مدت ... وقتی میبینن هیشکی مثه اون نمیشه ؛
اول یادش میفتن ، بعد دلشون تنگ میشه و بعد دنبالش میگردن ...
ولی دیگه پیداش نمیکنن !
حتی اگه پیداش کنن ، دیگه اون همون آدم ِسابق نیست !...
کاش قدرِ آدمارو همون جور که هستن ، همون جا که هستن بدونیم ، تا تبدیل به حسرت نَشن
g.h.o.l.a.m.a.l.i
من دانشجوى سال دوم بودم. يک روز سر جلسه امتحان وقتى چشمم به سوال آخر افتاد، خنده‌ام گرفت. فکر کردم استاد حتماً قصد شوخى کردن داشته است. سوال اين بود: «نام کوچک زنى که محوطه دانشکده را نظافت می‌کند چيست؟»
من آن زن نظافتچى را بارها ديده بودم. زنى بلند قد، با موهاى جو گندمى و حدوداً شصت ساله بود... امّا نام کوچکش را از کجا بايد می‌دانستم؟
من برگه امتحانى را تحويل دادم و سوال آخر را بی‌جواب گذاشتم. درست قبل از آن که از کلاس خارج شوم دانشجويى از استاد سوال کرد آيا سوال آخر هم در بارم‌بندى نمرات محسوب می‌شود؟
استاد گفت: حتماً و ادامه داد: شما در حرفه خود با آدم‌هاى بسيارى ملاقات خواهيد کرد. همه آن‌ها مهم هستند و شايسته توجه و ملاحظه شما می‌باشند، حتى اگر تنها کارى که می‌کنيد لبخند زدن و سلام کردن به آن‌ها باشد.
من آن زن نظافتچى را بارها ديده بودم. زنى بلند قد، با موهاى جو گندمى و حدوداً شصت ساله بود... امّا نام کوچکش را از کجا بايد می‌دانستم؟
من برگه امتحانى را تحويل دادم و سوال آخر را بی‌جواب گذاشتم. درست قبل از آن که از کلاس خارج شوم دانشجويى از استاد سوال کرد آيا سوال آخر هم در بارم‌بندى نمرات محسوب می‌شود؟
استاد گفت: حتماً و ادامه داد: شما در حرفه خود با آدم‌هاى بسيارى ملاقات خواهيد کرد. همه آن‌ها مهم هستند و شايسته توجه و ملاحظه شما می‌باشند، حتى اگر تنها کارى که می‌کنيد لبخند زدن و سلام کردن به آن‌ها باشد.
.gif ":علی"){kind=icon}
مهاجر
خبر فوری
شیخ مهاجرالدین همدانی براساس دستورات ائمه طاهرین مبنی بر انجام حجامت با استعانت از خداوند منان و طلب خیر امروز حجامت را انجام داد و زمین را از خون مبارکش سیراب نمود .
ای زمین از این خون سیراب شو که خون جوانیست پاک برتو ریخته شده است
شیخ مهاجرالدین همدانی براساس دستورات ائمه طاهرین مبنی بر انجام حجامت با استعانت از خداوند منان و طلب خیر امروز حجامت را انجام داد و زمین را از خون مبارکش سیراب نمود .
ای زمین از این خون سیراب شو که خون جوانیست پاک برتو ریخته شده است
.gif ":نسکافه"){kind=icon}
مهاجر
شیخ مهاجرالدین توسط اعاظم و کبائر ساینا برخود مسلط شد و خشم ش فروکش گردید.
و با آمادن کتاب های جدیدش چشمش روشن گردید
و با آمادن کتاب های جدیدش چشمش روشن گردید
.gif ":آخی"){kind=icon}
حسام
هنوز کاری که اون رفیق نامردم در حقم کرده به احدی نگفتم چون ملاحظه آبرو و اعتبارشو کردم.. ولی فکر کنم یه حرکتی باید بزنم...نظر موافقتون چیه ؟! 
دستتو بکش
.gif ":عشوه"){kind=icon}
Aseman
دوستانی ک از ناتکوین جا موندن
میتونن ربات tapswap تلگرام شروع کنن ۱۲ خرداد تو صرافی ها لیست میشه اینم عین ناتکوین هستش شایدم بهتر باشه خرید و فروشش تو صرافی هاو پول خوبی توش داره🤑👻
دوستانی ک از ناتکوین جا موندن
میتونن ربات tapswap تلگرام شروع کنن ۱۲ خرداد تو صرافی ها لیست میشه اینم عین ناتکوین هستش شایدم بهتر باشه خرید و فروشش تو صرافی هاو پول خوبی توش داره🤑👻
donya 👩👧👦
مادربزرگم سر نماز بود تلفن زنگ خورد، ورداشت گفت سر نمازم و قطع كرد، دوباره ادامه ش.
جبرئيل هنو داره خودشو ميزنه😂
میکائیل و اسرافیل دارن دلداریش میدن
جبرئيل هنو داره خودشو ميزنه😂
میکائیل و اسرافیل دارن دلداریش میدن
donya 👩👧👦
وقتی به دنیا اومدم مادربزرگم اصرار
داشته که اسممو بذارن عبدالجبّار
ولی بابام مخالفت میکنه و میگه باید روی
بچه‌ها اسامیِ فاخر گذاشت تا
در آینده با غرور سرشونو بالا بگیرن.
صَفدر هستم کوچیک همتون😂😂
داشته که اسممو بذارن عبدالجبّار
ولی بابام مخالفت میکنه و میگه باید روی
بچه‌ها اسامیِ فاخر گذاشت تا
در آینده با غرور سرشونو بالا بگیرن.
صَفدر هستم کوچیک همتون😂😂
.gif ":خیخ"){kind=icon}
