مهاجر
آخ رسیدم خونه خسته و داغون
اولین تجربه کار در فروشگاه ؛
خداروشکر یه فروشگاه کوچیک و جمع و جوری هستش خیلی شلوغ پلوغم نیست
کلا چهار نفریم
کار سختی ام نداریم
فقط چون من روزای اولیه هنوز به محل های اجناس و قیمتاشون تسلط ندارم یکم زیاد سرپا موندم کمر درد گرفتم
و امروز کار با دستگاه دریافت هزینه و نحوه انجام کار رو باهاش یاد گرفتم دیگه مشتریارو خودم راه مینداختم
خداروشکر بصورت یه کار موقت خیلی خوبه
حالا تاان شاالله کار اصلیم جور بشه
마흐디에
هی میام از این لحظات تعطیلی لذت ببرم، یه چیزی توی مغزم یهو میگه اگه سوالایی که برای کنکور جواب دادی اشتباه باشن و درصدت منفی بشه چی؟
و همون لحظه همه خوشی هام کوفت میشه: ))))))
g.h.o.l.a.m.a.l.i
واقعا آدم ی چیزهای می فهمه بعدش اصلا مثل قبل نمی تونی باشی با اون طرف می بینی چقدر بازیگر خوبی هس ....
مهاجر
اهداف برای شبیخون امشب شناسایی شدند و عملیات در وقت مناسب اجرایی خواهد شد
هادی
دیگه همه چی مشخصه واقعاً همه چی مشخصه اگه نتونستین حق و باطل رو تشخیص بدین بهخودتون شک کنید.
روز جمعس دعا کنیم برای ظهور آقامون
...
دو حبه قند توی فنجانِ گل گاوزبان نسترن میاندازم. قیافه هاشم آقا، عطار سر کوچه میآید جلوی چشمم، یک تابلوی مقوایی فرو کرده توی گونی گل گاوزبان، «برای رفع دلتنگی».
انگار نمیداند دلتنگی است که به دنیا معنا میدهد. چه کسی گفته غم بد است؟ تمام هنر این دنیا زاییده غم است.☘️