می رسد عشق، شبی باز...!
قدر یک ثانیه، از عشق ندارم راحت
این منم!خیرهسر و عاشق وخاطرخواهت
جذر و مدّ دلم از، جذبه ی مهتاب تو بود
انقلابی که پس از آن، شده دل درگاهت
قلبشاهیکه شکستش،بشکوهت،قطعیست
جای غم باشد اگر، باز شود، بدخواهت
هر شب از یاد و خیالات تو،تا صبح،،، پُرم
گوییا بستر خوابم شده......جولانگاهت
یا نرو،،، یا که بمان،،، یا نگهت میدارم"
کاش یک ذرّه بفهمد،، دل نا آگاهت
وای بر تو! اگر از خاطره های دگران
آرزویم بکنی، هر شب آذر ماهت
اللهم عجل لولیک الفرج