یافتن پست: #خستم

مهاجر
مهاجر
کجاهایید
چرا نیستید

خانوم اِچ
خانوم اِچ
مهمونامون نمیرن چراااا😭😭

g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i


من عاشق تو هستم من تو رو می پرستم
یه عمره عاشقانه به انتظار نشستم
تو ماه اسمونی فرشته زمینی
برای قلب خستم پناه اخرینی
بی تو گل وا نمیشه دردم دوا نمیشه
دلم تا دنیا دنیاست از تو جدا نمیشه
عاشقم من دنیای من تویی تو
عاشقم من رویای من تویی تو

خانوم اِچ
خانوم اِچ
اییییی کمرمممم

یاس
یاس
اووووه
اخرش من ایجیم و داداش کوچیکم تونستیم از اون خونه بیمارستان فرار کنیم
حیف مجبور شدم دوتا گربه ناز با بستن کمربند انفجاری فدا کنم
اسراییلی ها پیدامون کرده بودن :گگگ
گربه ها فرستادم بینشون منفحر شدن
رسیدیم خط
همه جا بیابون بود
تمام ماشین ها فرستاده بودن جنگ
سوار یه گاری که رو دوش خر طفلی بسته بودن
حرکت کردیم سمت گرگان
و تو یه خونه قدیمی نمور سکنی گزیدیم
مرگ بر اسراییل :گگگ

هژیر
هژیر
آدمها فکر می‌کنند اگر یک بار دیگر متولد شوند،جور دیگری زندگی می‌کنند.
شاد و خوشبخت و کم اشتباه …

فکر می‌کنند همه چیز را از نو خوب خواهند ساخت، محکم و بی‌نقص!
اما، حقیقت ندارد…!

اگر ما جسارتِ طور دیگری زندگی کردن را داشتیم،
اگر قدرت تغییر کردن را داشتیم،
اگر آدمِ ساختن بودیم،
از همین جای زندگیمان
به بعد را می‌ساختیم👩🏻‍🌾

fatme
fatme


همه خستم کردن
خستگی تو تنمه

بهار نارنج
بهار نارنج
خستم خیلی:گگگ
عوضیا برامون ی شهر دیگه کلاس گذاشتن ، برای مدرسه
۲ روز اخر هفته
ما جمعم ازمون داریم
۳ روز توو شهر غریب:گگگ
حالا همه چیش ی طرف ندادن جا و مکان ی طرف
هزینه ی این کلاسام از جیب خودم رفته
همه ی اینا ب درک
رفتم خانه فرهنگیان ، ی اتاق گرفتم برا دو شب ۶۰۰ تومن
حالا هزینه غذا و .... هم ی طرف
تف ب این سیستم بی نظم
هر کی دنبال منافع خودشه
اصن ی حال خرابیم :گگگ

بهار نارنج
بهار نارنج
@Baran
رهاییمون چطوره؟:x

Elham
Elham 👩‍👧‍👦
دو روزگیت مبارکمون باشه شعراااام:شاد:مبارک

خانوم میم
خانوم میم
غروب شلمچه بود
بدو بدو های دوییدن برای پیدا کردن بچه ها خستم کرده بود.
اون سال اولین سالی بود که هیچ کدوم از پسرا همراهمون نیومده بودن و ما چهار تا دختر مسئولیت اتوبوسای راهیان نورمون داشتیم.
شب قبلش یکی از بچه هامون تو خوابگاه حبیب الهی تشنج کرده بود و دو تا دیگه از بچه ها برده بودنش بیمارستان و عملا مسئولیت کاروان مونده بود رو دوش من.
یادمه غروب شلمچه بود
چند تا از بچه ها گم شدن ،و ما حتی بدون اینکه پرچمی نشونی چیزی داشته باشیم باید در به در دنبالشون می گشتیم ، تلفنا نمی گرفت ،ومن چند بار مسیر اتوبوسا رو دوییده بودم فریاد می زدم بچه های گیلان .... بچه های گیلان....
یه جا خسته شدم ،استرس اینکه اگه بلایی سرشون اومده باشه ، اگه پیدا نشن چه جوابی باید به کیا بدم کلافم کرده بود... همونجا نشستم و گریه کردم و گفتم شهید خرازی من پیداشون نمی کنم خودت پیداشون کن و بیار
یادمه
غروب شلمچه بود ، تو اتوبوس همین صوت سلحشور پخش می شد ، سرم رو شیشه بود ، خسته بودم و به ادعاهایی که داشتم فکر می کردم و از اون همه ضعیف بودنم گریم گرفته بود...
چه زمانی ، چه چالشای کوچیکی ، که بزرگت می کنن...


خانوم اِچ
خانوم اِچ
مثه خر خستم
مثه خر خوابم میاد
مثه خر حموم لازم دارم
مثع خر کار دارم
مث خر همه چی

Elham
Elham 👩‍👧‍👦
مخام یه مدت بلم نباشم:دی نظرتون :قهر

WeT
WeT
همی الان
جاده ،،،،

WeT
WeT
فردا صب زود ۵۰۰km باس برونم 😒😒😒

صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو