farhad
تظاهر به خندیدن،
راحت تر از این است که
غمت را به عالم توضیح دهی...
farhad
بریم بخوابیم
اینجا کسی به در نمیزند
حتی پرنده پر نمیزند
farhad
بردی از یادم ...
دادی بر بادم ...
با یادت شادم ...
farhad
زن گرفتم شدم ای دوست به دام زن اسیر
من گرفتم تو نگیر
چه اسیری که ز دنیا شده ام یکسره سیر
من گرفتم تو نگیر
بود یک وقت مرا با رفقا گردش و سیر
یاد آن روز بخیر
زن مرا کرده میان قفس خانه اسیر
من گرفتم تو نگیر
farhad
آنکس که بفهمد و بفهمد که بفهمد ...
اسب شرف از گنبد گردون بجهاند ...
farhad
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد.
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد.
جلوهای کرد رخت دید ملک عشق نداشت.
عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد.
farhad
یکی بر سر شاخ و بن میبرید ...
farhad
چیه این آدم که یه حرف میریزدش به هم و همه ذوقشو کور میکنه و دیگه هزارتا حرفم نمیتونه حالشو خوب کنه
farhad
هرگز به خاطر از دست دادن چیزی
در زندگی غمگین نباش
چون همیشه چیز جدیدتری جای ان را پر میکند
اون چهارده نفر همش یه نفره
فیکن همشون
بیکارن ؟
شاید