یافتن پست: کولر

زهرا
زهرا
:سلام
منم میخام :رقص<img src=ی" title=":خرگوشی" />:زرا

@Gelare
@Danial80

سانیا
سانیا
سوار تاکسی شدم دیدم هوا گرمه گفتم داداش این کولرت سالمه ؟
گفت سالمه اما میخام زجر اون کارگری که در عسلویه داره کار میکنه رو درک کنم

گفتم کلمنت آب داره؟
گفت آب داره اما میخام اون بچه هایی که در آبادان آب ندارند رو درک کنم

گفتم حداقل یه موسیقی چیزی بگذار گرما و تشنگی حالمون نشه تا مقصد
گفت موسیقی دارم اما چند روزه خودمو تحریم کردم تا مردم مشهد رو درک کنم

گفتم دستگیره شیشه را بده حداقل شیشه را پائین بکشیم خفه شدیم
گفت یعنی شما نمی خواهی همراهی کنی و درک کنی بی برقی اون هموطنانمان را در هوای شرجی ایرانشهر و زابلن؟

منم دیگه ساکت شدم و چیزی نگفتم:|

وقتی خواستم پیاده شم کرایه ندادمو درو بستم رفتم
گفت آقا کرایه چی شد ؟

گفتم نمیخای وضعیت اون پدری که شش ماهه کارخونه‌اش خوابیده و حقوقش را نگرفته و جیبش خالیه رو درک کنی؟

هیچی دیگه ترمز دستی رو کشید با قفل فرمون افتاد دنبالم:|

حلما
حلما
عوض شدنِ آدما همیشه به خاطرِ غرور و این چیزا نیست. بعضی وقتا آدما حوصله خودشونم ندارن

سانیا
سانیا
:|:گگگ

فقط خدا
فقط خدا
خب دیگه کم حرف بخورید:حلما چاق میشید میمونید رو دستمونا شوهر گیرتون نمیاد:عصبی


آخرین نفر چراغارو خاموش کنه در ساینارو هم قفل کنه...:رفتن


شب بخیررررررر:خواب

فقط خدا
فقط خدا
@hadi

کولر ساینارو راه نداختین{-152-}
پختیم از گرما:|اه:حلما{-181-}

هادی
هادی


یک بار به من قرعه عاشق شدن افتاد
یک بار دگر، بار دگر، بار دگر... نه!

# فاضل نظری

سید ایلیا
سید ایلیا
رفتم بهزیستی طرف گفت امرتون؟
گفتم اومدم برای چند تا بچه پدری کنم،گفت خیلی عالیه
رفتم به چنتا بچه گفتم درس بخونید و کتکشون زدم و کولرم خاموش کردم
نمیدونم چرا
زنگ زدن حراست

سید ایلیا
سید ایلیا
اونقدر هوا گرمه که کولرمونم از پشت بوم اومده رو مبل نشسته شربت بهش دادیم
میگه بذار ده دقیقه خنک بشم الان میرم بالا...!

سید ایلیا
سید ایلیا
به بابام میگم چرا کولرو خاموش کردی؟

میگه خودت باشی تو این گرما کار میکنی؟!


دلسوز بودن در کنار منطقی بودن از خصوصیات بارز ایشونه!

سید ایلیا
سید ایلیا
گفتن ادارات بعد ساعت یک و نیم باید کولرو خاموش کنن، هیچی دیگه از فردا باید جمله جدید "برو فردا تو کولر تایم بیا" هم بشنوی

سید ایلیا
سید ایلیا
یه بار با یکی از مسولان رفته بودیم توی یکی از کلانتری های استان جنوبی شرق کشور. یارو گرفتند و بازرسه می پرسید چرا رفتی کولر گازی های مسجد رو دزدیدی. جواب داد که ( ان مساجد لله ) کولرها مال خونه خدا بوده من با خدا تسویه حساب می کنم به شما ربطی نداره.
واقعا جوابش قانعم کرد.
خلاصه اینکه افسر بازرس استعفاشو نوشت و لباساشو درآورد و دونفری با هم رفتند
میفهمی دو نفری بازم دونفرررررررییییی ی؟

reza.danesh
reza.danesh


مهندس حسین زاده
مهندس حسین زاده
آقایان فریاد وا گلزارها را زیر باد کولر سر می‌دهند!

[لینک] [ لینک]




صفحات: 5 6 7 8 9

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو