خانوم اِچ
شاد بوده من اونجا بودم
گریه آبغوره من اونجا بودم
میگفت سختیا بدجور آسونن من اونجا بودم
میگفت از تو داغونم من اونجا بودم
میخواست دوست صمیمی من اونجا بودم
میکرد تودل غریبی من اونجا بودم
فکره قوته قلب بود من اونجا بودم
میگفت کمکه من کو من اونجا بودم
میداد روزیمون پر سود من اونجا بودم
سفره کوچیک بود بزرگ بود من اونجا بودم
احساس عشق میخواست من اونجا بودم
چه سالم چه بیمار من اونجا بودم
من اونجا بودم تا یخورده ترسیدی
من اونجا بودم تا گم شدی تو بعد هر چیزی
🙂🙃
ومی ماند
سمانه ب هلو هاهم خوشامدگویی کن
مقدمشون گلباران نموده م :خوشآمد
منتظر خانواده نارنجم