غزل ناب
شکسته بغض غزل های ناب در چشمم
سکوت وسوسه جوی سراب در چشمم
که واژه های نگاهم دوباره لبریزند
دعای شوم تو شد مستجاب در چشمم
دلم به دام هوس های بد گرفتار است
چرا که آمده ای بی حجاب در چشمم
حریم لخت غزلهای چشم تو این بار
برای هر غزلی شد شراب در چشمم
که بوسه بوسه غزل را دوباره می سازم
نشسته قافیه هایی خراب در چشمم
نگاه سرد مرا باز هم تحمل کن
دوباره جای خودت را بیاب در چشمم
اگر کنار غزلهای من نمی خوابی
بیا برای همیشه بخواب در چشمم
چشم بصیرت می خواهد داد . دلت را روشن کن دریابی
ن جدی میگم کاری به محتوای پست ندارم .
ضاهرش خیلی چشم ازاره
بخصوص ک رگباری پشت سر هم میاد
من دادا علاقه ای غیر گل ندارم. وگرنه انقدر تصویر دلربای زن هست. که نگو . من خوشم نمیاد
بیخی ظاهرا منظورم نرسوندم
الهی شکر