یافتن پست: #536

حضرت@دوست
حضرت@دوست
یاد تو

سحر با من درآمیزد که برخیز
نسیمم گل به سر ریزد که برخیز

زرافشان دختر زیبای خورشید
سرودی خوش برانگیزد که برخیز

سبو چشمک زنان از گوشه طاق
به دامانم
در آویزد که برخیز

زمان گوید که هان گر برنخیزی
غریو مرگ برخیزد که برخیز


حضرت@دوست
حضرت@دوست
ترک@عشق

من ترک عشق شاهد و ساغر نمی‌کنم
صد بار توبه کردم و دیگر نمی‌کنم

باغ بهشت و سایه طوبی و قصر و حور
با خاک کوی دوست برابر نمی‌کنم

تلقین و درس اهل نظر یک اشارت است
گفتم کنایتی و مکرر نمی‌کنم

هرگز نمی‌شود ز سر خود خبر مرا
تا در میان میکده سر بر نمی‌کنم

ناصح به طعن گفت که رو ترک عشق کن
محتاج جنگ نیست برادر نمی‌کنم

این تقویم تمام که با شاهدان شهر
ناز و کرشمه بر سر منبر نمی‌کنم

حافظ جناب پیر مغان جای دولت است
من ترک خاک بوسی این در نمی‌کنم

حضرت@دوست
حضرت@دوست
خاطرات تو

گاهی ، سری به کوچه ی آغاز میزنم .
با تو ، کنار خاطره ها ، ساز میزنم .

وقتي حواس شعر مرا ، پرت میکنی .
بی اختیار ، سیب ترا ، گاز میزنم .

یلدای خاطرات تو را ، گریه میکنم .
گاهی ، سری به پنجره ی باز میزنم .

با پلک خسته ی دل خود ، تا نگاه تو .
هر نغمه ای که میشود ابراز ، میزنم .

با وزن هر غزل ، که دلم شور میزند .
شبهای بی صدا ، نی دمساز میزنم

fatme
fatme
یک تشکر بزرگ

از تمام کسانی که با من نامهربان بودند،

شما به من اهمیت مهربانی را یادآوری کردید


صفحات: 13 14 15 16 17

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو