این شعر رو یه شاعر جلو آیت الله خامنه ای خونده
نمدونم راسته یا نه...بقیه اش توی دیدگاه)
پیکِ مرگ آمد شبی شوقِ جهانم را گرفت
تا به خود جنبیدم عزرائیل جانم را گرفت
سرنشین بنز آن دنیا شدم بی گفت و گو
مرگ در پس کوچه ی دنیا ژیانم را گرفت
رد شدم با پای لرزان از پُلِ تنگِ صراط
یک فرشته دستهای ناتوانم را گرفت
خواستم وارد شوم در باغِ زیبای بهشت
حضرت هود آمد و نام و نشانم را گرفت
گفتم آن دنیا خودم مأمور دولت بوده ام
اخم کرد و کارتهای سازمانم را گرفت
چونکه دانست آن جهان من گیر میدادم به خلق
گیر داد و حس و حال شادمانم را گرفت
بعد با اکراه ما را هم به داخل راه داد
اشتیاق زایدالوصفی امانم را گرفت
باغ سبزی دیدم و انواع نعمتها، ولی
دیدن حور و پری تاب و توانم را گرفت
میگذشت ازدورحوری، گفتم "آی لاو یو" کامان!
دست هابیل آمدومحکم دهانم راگرفت
روبروی حورعینی غنچه شد لبهای من
حضرت لوط از عقب آمد لبانم را گرفت
سعی کردم تا بنوشم جامی از جوی شراب
حضرت عیسی پرید و استکانم را گرفت
حضرت حوّا به همراه دوغلمانِ بلوند
رد شد و کلا لباسِ پرنیانم راگرفت
میشه این که نوشتین رو ترجمه کنین بفهمیم ما باید چیکار کنیم؟
باشه :)
یه عده زیادی از دوستان دوست های شما هستن یعنی مثلا من بادکتر ، محمد، محمدرضاسون و... یه زمانی زیاد دوست بودیم باهاشون تو تلگرام هستم یا شنارشونو دارم و ازین حرفا این دوستان رو باید تشویق کنیم دوباره بیان سایت سربزنن باید کاری کنیم که حدافقل برای چک کردن دیدگاه هاشون بیان
یه عده دیگه هستن یه زمانی تو ساینا بودن وبلاگ دارن و وبلاگشون فعاله سعی کنیم تو وبلاگاشون نظر بدیم که بیان
یه عده دیگه هم هستن هیچ ارتباطی باهاشون نداریم برای این افراد هم میتونیم پیام خصوصی و دیدگاه و .... بفرستیم یا خطاب بزنیم دراین صورت بعضیاشوئ که ایمیلشونو چک میکنن و نوتیفاکشن های سایت رو قط نکردن حتما میان اونایی هم که ایمیلشون درست نیس اگه حلال زاده باشن سرو کلشون پیدا میشه
از آقای یوسف خواهش کردم برگردن.قبول کردن.
والا من که با کسی مرتبط نییتم
یکی باید خوده منو تشویق کنه بیام