یافتن پست: #یوسف

هادی
هادی
سعی کنید قدیمی هایه ساینا رو بکشید بیاریدشون :D تو سایت کسی نباشه نمیشه که :|

گل افشان گل محمدی
گل افشان گل محمدی
مردی به حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رسید و گفت: ای رسول خدا سوره ای از قرآن بگو تا بخوانم.

پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمودند: سه سوره از سوره هایی را که با «الر» آغاز می شودیونس؛ هود، یوسف،ابراهیم، حجر را بخوان.

آن مرد گفت: من پیرم و مشکلاتی دارم نمی توانم آن را بخوانم. پیامبر فرمود: سه سوره از سوره هایی را که با «حم» آغاز می شود غافر، فصلت، شوری، زخرف، دخان، جاثیه، احقاف را بخوان.

آن مرد همان حرف سابق را تکرار کرد. پیامبر فرمودند: سه سوره از سوره های «مسبحات» را بخوان حدید، حشر، صف، اعلی، جمعه، تغابن؛

باز هم جمله پیرمرد تکرار شد و گفت: ای رسول خدا یک سوره جامع را بگو.

آنگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: سوره زلزال را قرائت کن.

آنگه رسول خدا سوره زلزال را برایش قرائت کرد. وقتی به پایان سوره رسید(فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره * و من یعمل مثقال ذره شرا یره) پیرمرد گفت: قسم به خدایی که تو را به حق مبعوث کرد همین برایم کافی است و بر آن نمی افزایم. وقتی پیرمرد آنجا را ترک می کرد: پیامبر فرمود: آن پیرمرد رستگار شد.(بحارالانوار، ج 89، ص 334.)

sayad
sayad
دئمه مجنونه دلی ، بلکه ده لیلا دلیدیر
عشق اولان یرده بوتون عاقل و دانا دلیدیر

سالدی یوسف کیمی اوز سوگیلی سن زنجیره
قویدی رسوا لیقی عالمده زلیخا ده لیدیر

عشق زنجیرینین افتاده سی بیر من ده گیلم
هوش سلسله ی عشقله دنیا ده لیدیر

{-35-} {-35-}{-35-}{-35-}{-35-}{-35-}{-35-}{-35-}

born78
born78
خواستند یوسف را بکشند، یوسف نمرد...
خواستند آثارش را از بین ببرند، ارزشش بالاتر رفت...
خواستند محبتش از دل پدر خارج شود، محبتش بیشتر شد...
خواستند او را بفروشند که برده شود، پادشاه شد...
از نقشه های بشر نباید دلهره داشت...
چرا که اراده ی خداوند بالاتر
از هر اراده ای است...

born78
born78
ای قلم سوزلرونده اثر یوخ
(ای قلم در حرفهایت اثری نیست)
آشنادن منه بیر خبر یوخ
(از آشنا برای من خبری نیست)
گلدی بو جمعه ده کشدی آللاه
(ای خدا این جمعه هم آمد و رفت)
فاطمه یوسیفیندن خبر یوخ
( از یوسف فاطمه خبری نیست)

هادی
هادی
من به خاطر مطالعه درس معادلات دیفرانسیل که هفته بعد امتحانشو دارم کم میام ساینا ولی قول میدم قول میدم ساینارو بهترش میکنم تو همین هفته که کم میام هدفمند میام کاری هم جز سایت حاج یوسف دستم نیس پس خیالتون راحت باشه کمکم کنید به کمک شما و خدا موتور ساینارو دوباره استارت میزنیم هدفمون رتبه 7000 ایران بعد از یک ماه هست :)

فاطمه
فاطمه
«اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا بَقیَّةَ الله فی اَرضِه»

پنج نفر در تاریخ بسیار گریه کرده اند:

۱-حضرت ادم"ع" برای بهشت انقدرگریه کرد که ردّ اشک بر گونه اش افتاد.

۲–حضرت یعقوب"ع" به اندازه ای برای یوسف خود گریه کرد که نور دیده اش را از دست داد.

۳- حضرت یوسف"ع" در فراق پدر گریه کرد که زندانیان گفتند یا شب گریه کن یا روز.

۴-فاطمه زهرا"س" در فراق پدر انقدر گریه کرد که اهل مدینه گفتند ما را به تنگ اوردی با گریه هایت…
یا شب گریه کن یا روز...

۵_ امام سجاد"ع" بیست تا چهل سال در مصیبت و عزای پدرش گریه کرد.
هر گاه اب و خوراکی برایشان میاوردند گریه میکردند ومی گفتند:
هرگاه قتلگاه فرزندان فاطمه را به یاد میاورم گریه گلویم رامی فشارد.
.
.
امـــــــا

یــــــــه نفر خیلی گریه کرده و هنوز هم گریه می کند…


آقا جان شرمنده ایم {-60-}{-109-}

سید ایلیا
سید ایلیا
الگوى شجاعت و ادب،اکبر *** در دانه فاطمى نسب،اکبر
فرزند یقین ز نسل ایمان بود *** پرورده دامن کریمان بود
آن یوسف حسن،ماه کنعانى‏ *** در خلق و خصال،احمد ثانى‏
آن شاهد بزم،سرو قامت بود *** دریا دل و کوه استقامت بود
آن دم که لباس رزم مى‏پوشید *** از کوثر عشق،جرعه مى‏نوشید
از فرط عطش فتاده بود از تاب‏ *** گردید ز دست جد خود سیراب‏
در راه خدا ذبیح دین گردید *** بر حلقه عاشقان نگین گردید
داغش کمر حسین را بشکست‏ *** با خون سرش حناى خونین بست‏
دیباچه داستان حق،اکبر *** قربانى آستان حق،اکبر

born78
born78
یوسف زهرا !
گذشت سن غیبتت ز سن نوح
ولی…
شمار مردم کِشتی نکرد تغییری…

born78
born78
این شعر رو یه شاعر جلو آیت الله خامنه ای خونده:(نمدونم راسته یا نه...بقیه اش توی دیدگاه)

پیکِ مرگ آمد شبی شوقِ جهانم را گرفت
تا به خود جنبیدم عزرائیل جانم را گرفت

سرنشین بنز آن دنیا شدم بی گفت و گو
مرگ در پس کوچه ی دنیا ژیانم را گرفت

رد شدم با پای لرزان از پُلِ تنگِ صراط
یک فرشته دستهای ناتوانم را گرفت

خواستم وارد شوم در باغِ زیبای بهشت
حضرت هود آمد و نام و نشانم را گرفت

گفتم آن دنیا خودم مأمور دولت بوده ام
اخم کرد و کارتهای سازمانم را گرفت

چونکه دانست آن جهان من گیر میدادم به خلق
گیر داد و حس و حال شادمانم را گرفت

بعد با اکراه ما را هم به داخل راه داد
اشتیاق زایدالوصفی امانم را گرفت

باغ سبزی دیدم و انواع نعمتها، ولی
دیدن حور و پری تاب و توانم را گرفت

میگذشت ازدورحوری، گفتم "آی لاو یو" کامان!
دست هابیل آمدومحکم دهانم راگرفت

روبروی حورعینی غنچه شد لبهای من
حضرت لوط از عقب آمد لبانم را گرفت

سعی کردم تا بنوشم جامی از جوی شراب
حضرت عیسی پرید و استکانم را گرفت

حضرت حوّا به همراه دوغلمانِ بلوند
رد شد و کلا لباسِ پرنیانم راگرفت

born78
born78
با توام ای دشت بی پایان سوار ما چه شد
یکه تاز جاده های انتظار ما چه شد

آشنای «لافتی الا علی» اینک کجاست؟
صاحب «لا سیف الا ذوالفقار» ما چه شد؟

چارده قرن است چهل منزل عطش پیموده ایم
التیام زخم های بی شمار ما چه شد؟

چشم یوسف انتظاران را کسی بینا نکرد
روشنای دیده امیدوار ما چه شد؟

ذوالجناحا! عصر ما چون عصر عاشورا مباد
دشت را گشتی بزن، بنگر سوار ما چه شد؟

باز ای موعود! بی تو جمعه ای دیگر گذشت
کُشت ما را بی قراری! پس قرار ما چه شد؟

می نشینم تا ظهور سرخ مردی سبزپوش
آن زمان دیگر نمی پرسم بهار ما چه شد...

{-35-} یا عـــــــــــشق ادرکــــــــــــــنی ...

born78
born78
دختره تو دانشگاه جلوی یه پسر رو گرفت و

گفت: خیلی مغروری ازت خوشم میاد هرچی بهت امار دادم نگاه نکردی ولی چون خیلی ازت خوشم میاد من اومدم جلو خوددم ازت شمارتوبگیرم باهم دوست شیم,

پسرگفت شرمنده نمیتوانم من صاحب دارم,دختره که از حسودی داشت میترکید

گفت:خوشبحالش که باادم باوفای مثل تو دوسته,

پسره گفت:نه خوشبحال من که یه همچین صاحبی دارم , دخترگفت اووووه چه رومانتیک این خوشگل خوشبخت که که این جوری دلتو برده؟ عکسشو داری ببینمش؟

پسرگفت عکشو ندارم خودم هم ندیدمش اما میدونم خوشگل ترین ادم دنیاست,

دختره شروع کرد بهخندیدن مسخره کردن می گفت ندیده عاشقش شدی ؟نکنه اسمشم نمیدونی ؟

پسرسرش بالاگرفت گفت اره ندیده عاشق شدم اما اسمشومیدونم اسمش

یوسف فاطمه (عج)است

دوست مهدی (عج) بانامحرم دوست نمیشه

born78
born78
دلبرم یوسف زهراست خدا میداند

یادش آرامش دلهاست خدا میداند

علت غیبت او هست گناه من وتو

خون جگر از گنه ماست خدا میداند

بر عطا و کرمش جن و ملک محتاجند

از دمش زنده مسیحاست خدا میداند

خاک زیر قدمش سرمه چشم ملک است

خیمه اش جنه الاعلاست خدا میداند

همه دنبال زر و سیم و گرفتار دلند

پسر فاطمه تنهاست خدا میداند

آری اعمال من و توست حجاب من و تو

ورنه آن چهره هویداست خدا میداند

از همه بیشتر آنکس که بود منتظرش
مادرش حضرت زهراست خدا میداند،

ehsan
ehsan
سمِ الله الرّحمنِ الرّحیمِ


قالَ إِنَّما أَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنی‏ إِلَى اللَّهِ
گفت: من غم و اندوهم را تنها به خدا می‌گویم.

یوسف 86

صفحات: 14 15 16 17 18

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو