محبت تو اگر با من دروغی از سر ناچاریست
دل از محبت من بردار، خیانت تو وفاداریست
فدای سرخی لبهایت هرآنچه خون جگر خوردم
دلِ شکستهی عاشق را چه احتیاج به دلداریست
کسی حقیقتمستی را نشان نداد به ما، افسوس!
شرابخوردن ما بیهم فقط فرار ز هُشیاریست
ز دلبریدن و دلبستن به یک طرف متمایل شو
که آنچه من ز تو میبینم نهاشتیاق نهبیزاریست
چو کوه دید غرض دریاست؛ به رود اجازه رفتن داد
ز دوست دستکشیدن گاه غرور نیست، فداکاریست
#فاضل_نظری
واقعا چ ب ا