نازنین خانوم بود دیگه
در این بی کس سرای تنگ و وحشت زا دمی از عشق میخوانم گهی از او همی نالم گهی بر دل ، گهی بر سنگ بی مهری شباهنگام میکوبم ! همی از غصه لبریزم نمی رقصد خیال من نمی خندد لبان من بیا ای (نازنین) من بیا ای چشمه ی زیبای رویایی بیا و بر کن از این دل ردای شوم تنهایی
زشت نیست جلو جمع
بریم نهار
شلوارشووو عشقههه
با منی
نه با شوهر نازنین خانوم بودم
کاملا جدی بودم
میگه. غم دل با تو گفتم-آشنا هم آشنا تر شد .
دیگه غم دلتو با هیچ کس نگو
بقول یکی باشع
عافرین