یافتن پست: #مولوی

wolf
wolf
نخواهی دید جز من، در کسی این سربه راهی را

برای بردن دریا بیاور تنگ ماهی را



جدا کردی مسیر خویش را از من ولی دستی

به هم پیوند داده انتهای این دوراهی را



مرا می خواهی اما در مقابل شرط هم داری

دوباره زنده کردی دوره ی مشروطه خواهی را



برای دیدنت فرقی ندارد راه و بی راهه

به مقصد می رسانم هر مسیر اشتباهی را



به عشقت هرکسی شاعر شد از میدان به در کردم

زمانی مولوی و این اواخر هم پناهی را !





سورنا جوکار

حضرت@دوست
حضرت@دوست

عاشق شدن را همه بلد ن
در صورتی عاشق ماندن را باید یاد گرفت

در خاک.دراین مزرعه پاک به جز مهر به جز عشق دگر هیچ نکاریم

wolf
wolf
:هعی [ لینک]




wolf
wolf
مثنوی هفتاد "من" مولوی:

من تا الان نمیدونستم مثنوی هفتاد من چیه فکر میکردم وزن صفحاتش هفتاد من هست . . .
و یا به خاطر طولانی بودن یا وزین بودن مثنویه !!!
ولی این شعر مولوی داستان هفتاد من مثنوی را برای شما و من روشن میکنه . . .
کامنت اول رو بخونین:):گگگ:گگگ

شــادی
شــادی
مرا عهدیست با شادی که شادی آن من باشد
مرا قولیست با جانان که جانان جان من باشد


طراح : رضا امرایی
{-196-}

born78
born78
(خداشناسی)
« مردی می خواست کاملا خدا را بشناسد . ابتدا به سراغ افراد و کتابهای مذهبی رفت ، اما هر چه جلوتر رفت گیج تر شد . افراد و کتاب های نوع دیگر را نیز امتحان کرد اما به جایی نرسید .
خسته و نا امید راه دریا را در پیش گرفت . کنار ساحل کودکی را دید که مشغول پر کردن سطل آب کوچکی از آب دریا بود . سطل پر و سر ریز می شد اما کودک همچنان آب می ریخت .
مرد پرسید : (چه می کنی؟) کودک جواب داد : (به دوستم قول دادم همه آب دریا را در این سطل بریزم و برایش ببرم)
تصمیم گرفت پسر را نصیحت کند و اشتباهش را به او بگوید ، اما ناگهان به اشتباه خود هم پی برد که می خواست با ذهن کوچکش خدا را بشناسد و کل جهان را در آن جا دهد ! فهمید که با دلش باید به سراغ خدا برود .
به کودک گفت : (من و تو یک اشتباه را مرتکب شده ایم)
مولوی می گوید : هر چه اندیشی پذیرای فناست آنچه در اندیشه ناید آن خداست »

صفحات: 1 2 3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو