یافتن پست: #مامان

fatme
fatme
به دختر عموم گفتم یکم به مامانت کمک کن گناه داره
گفت تو که کوزتی بسه😐
همینقدر بی ادب گودزیلای زشت

رها
رها
ب قول فروغ فرخزاد :مگر می‌شود دنیا را پاره کرد و از تویش خوشبختی درآورد، همین است که هست!

خانوم میم
خانوم میم
برم یکم عبادت کنم
(بالش و پتو را برداشته و می خوابد)

donya
donya 👩‍👧‍👦
این شک
این وسواس فکری
این منفی بافی
آخرش منو میکشه:اه:ای خدا:هق:هعی

Elham
Elham 👩‍👧‍👦
داریخیرام:خسته

شامی
شامی
بعضی وقتا اونی که دوستش داری حتی اگه نباشه هم کس دیگه ای نمیتونه جاشو پر کنه .

به قول مولانا :
من زخم تو را به هیچ مرهم ندهم.❤


aliaga
aliaga
ععع قضیه چیه اون کاربر جدید الورود مسدود شده؟؟؟:فکر

مهاجر
مهاجر
امروز بابام یهویی یه ادکلن بهم داد گفت بیا سردار برات یه ادکلن هدیه گرفتم دیدم عجب بوی خفنی ام داره گفتم چند خریدی گفت یک و پونصد
بعد نگاه کردم روش نوشته صنع فی امارات
بابا دمت گرم فکر نمی‌کردم تااین حد مهم باشم براشون 😂

یاس
یاس
من که از صحبت کردن با تلفن بیزارم
اما وقتی مامان زنگ میزنه
شارژ من تموم میشه
تا میام مجدد شارز کنم ننه میزنگه شارژ مامان تموم میشه مجدد من شارز می کنم تا شارز من تموم میشه میحرفیم
زمان مکالمه مون ۲ به ۱ مشخص میشه :قلب

یاس
یاس
وقتی اول صبح با تماس مامان بیدار میشی و میگه: (( داداشت رفته آزمون تو گناهت کمتره زنگ بزن حرم براش دعا کن 😑 ))
و تویی که نماز صبحت قصا شده
همین کافیه دز افسرگیت بشه صد :گگگ
یا ستار العیوب
با ما چه می کنی {-149-}

maryam
maryam
مامانِ شما هم میگه پاشو فلان کارو انجام بده ۱۰ صدم ثانیه بعد اگه انجام نداده باشین خودش پا میشه انجام میده؟ 😐😑
خُب امون بده مادر من
امون بده حاج خانم:/ 😫😫😅😅

مهاجر
مهاجر
《من طاقت یعقوب ندارم، بغلم کن》
من نوح نبی عمر ندارم، بغلم کن
در ساحل یک دل که ز دریاست
موسی نشدم عصا ندارم ،بغلم کن

Tasnim
Tasnim
من همیشه از بازیهای دلبر کوچک با دلبر کوچکتر میفهمم که دلبر کوچک چه معلم بی تربیت و بددهنی داره.
امروز داشتن بازی میکردن دلبر کوچک به دلبر کوچکتر گفت حواست کجاست کودن؟
من : {-15-} این حرف رو از کی یاد گرفتی؟
دلبر کوچک: وقتی آدرینا جا میمونه خانوممون بهش میگه کودن
من: حرف قشنگی نیست. دیگه نگو
دلبر کوچکتر: مگه معلما هم حرف بد میزنن
من:{-15-}
پ.ن: خ.ب آموزش و پرورش

aliaga
aliaga
یه قلم و کاغذ بهت بدن و بگن آرامش رو نقاشی کن

خوشبختی رو نقاشی کن...

چی میکشی؟؟؟

یاس
یاس
خواستم نگم
ولی به قول دوستم
وطیفه اخلاقی بگم
اولش @hadi
بیشترین شناخت به من و پدرم داره و میدونه بابام چطور ادمی بوده
سرمایه دار ال بل نبود ولی قد حاج فلانی کله گند شهر معروف بود به مستجاب الدعوه بودن کسی مریضی داشت پدر میبرد براش قربانی دبح کنه
اواخر که نمیتونست و ترس حرام شدن بود نمیرفتن
باز چاقو میاوردن در خونه و از بابام میخواستن دعا بکنه
و حرف هایی که در مورد من اینده ام بهم می گفت رویاهای صادقه شون
و اما
دیروز که رفتم رای
من همیشه رای مجلس و شورا سفید مینداختم
دیروز یادم افتاد بابام همیشه اول صبح اول رای میداد
بعد برمیگشت سر راه نون میگرفت
می اومد ما رو هم بیدار میکرد صبحونه بخوریم بریم رای
به نیابت پدرم
و سلامتی مامانم قدم هام و رای رو نذر کردم
و الان یادم افتاد چرا دیشب بابا مهمون من بود
این رای دادن کار کوچیکی نبود
و به دست بابام رسید
ان شاالله :گگگ
برام برا چندمین بار اثبات شد ؛
جدای از تمام کاستی ها و مشکلات و فسادها
این انقلاب صاحب داره پاش خون های مقدسی ریخته شده
دشمن شادش نکنیم

صفحات: 6 7 8 9 10

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو