اي اف بر اين زمانه اي اف به روزگار
تا كي شكست؟ خرد شدن؟ بغض و انتظار؟
تقويم ها نبود تو را ناله مي كنند
در سال هاي ساكت و بي روح و مرگبار
حتي تمام فلسفه ها بي تو مبهم اند
مرزي نمانده بين جهان، جبر، اختيار
از زندگي به شيوه حيوان ولي modern
يعني كه: كار، پول، هوس، كار و كار
از«ism» هاي پر شده از پوچِ پوچِ پوچِ
از طرز فكر هاي طرفدار انتحار
از هرچه ريشه اش به حقيقت نمي رسد
از ماسك هاي چهره نما، اسم مستعار
از جنگ هاي خانه برانداز و بي دليل
از قتل عام، بمب، ترور چوبه هاي دار
دنيا شبيه بشكه باروت ، شب به شب
نزديك مي شود به عدم، مرگ، انفجار
من شرط بسته ام كه مي آيي و مطمئن-
هستم. برنده مي شوم آخر در اين قمار
حرف دلم عصاره اين چند واژه است
تا كي شكست؟ خرد شدن؟ بغض و انتظار؟
اين شعر اگرچه قابلتان را نداشت ولي
آقا! قبول كنيدش به يادگار
اصلا براي اينكه بفهمم چه گفته ام
انگشت روي مصرع دلخواه خود گذار
-يك شعر عاشقانه كه مي خواني اش
ويا
- يك مشت درددل كه نمي آيدت به كار