جملاتی زیبا ازحضرت علی علیه السلام:
1- گریه نکردن از سختی دل است.
2-سختی دل از گناه زیاد است.
3-گناه زیاد از آرزوهای زیاد است.
4-آرزوی زیاد از فراموشی مرگ است.
5-فراموشی مرگ از محبت به مال دنیاست.
6- محبت به مال دنیا سرآغاز همه خطاهاست
ازامام علی (ع)پرسیدندواجب وواجبترچیست؟ نزدیك ونزدیكتركدامند؟ عجیب وعجیبترچیست؟ سخت وسخت ترچیست؟
فرمود:واجب اطاعت از الله و واجبتر ازآن ترك گناه است.
نزدیك قیامت ونزدیكتر ازآن مرگ است.
عجیب دنیا وعجیبتر ازآن محبت دنیاست.
سخت قبراست وسخت تر ازآن دست خالی رفتن به قبر است
عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ :سَأَلْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع عَنِ الطِّفْلِ يَضْحَكُ مِنْ غَيْرِ عَجَبٍ وَ يَبْكِي مِنْ غَيْرِ أَلَمٍ فَقَالَ يَا مُفَضَّلُ مَا مِنْ طِفْلٍ إِلَّا وَ هُوَ يَرَى الْإِمَامَ وَ يُنَاجِيهِ فَبُكَاؤُهُ لِغَيْبَةِ الْإِمَامِ عَنْهُ وَ ضَحِكُهُ إِذَا أَقْبَلَ عَلَيْهِ حَتَّى إِذَا أُطْلِقَ لِسَانُهُ أُغْلِقَ ذَلِكَ الْبَابُ عَنْهُ وَ ضُرِبَ عَلَى قَلْبِهِ بِالنِّسْيَان
مفضل میگوید: از امام صادق علیه السلام در مورد طفل پرسیدم که چرا بدون علت میخندد یا بدون درد میگرید؟
فرمودند: ای مفضل! هیچ طفلی نیست مگر اینکه امام را میبیند و با ایشان نجوا میکند.
علت گریهاش غایب شدن امام از اوست و علت خندهاش رو آوردن امام به اوست.
و وقتی زبانش به سخن باز شد این باب بر او بسته میشود و بر قلبش مُهر فراموشی زده میشود.
(یعنی این ماجرا را از یاد می برد)
کودکی هایم کو؟؟ رفت در پشت فراموشی ها.. یا که در گور بزرگی خاک است؟ و در آنجا که بگویند که بود؟ ما بگوییم که این کودک احساس درون...
و بپرسند چه شد؟ و بگوییم که در حادثه ای عاطفی از دنیا رفت.. ...چهره ام مشکوک است... نکند میدانند؟ که من این طفل به کشتن دادم؟
بگذارید که فریاد زنم... کودکی هایم کوووووو؟ یکی آمد نزدیک... گشت امنیت احساسی بود و سوالی پرسید... آخرین بار که لبخند زدی یادت هست؟
عکسی از کودکی هایم دادم... همگی فهمیدند... باعث کشتن این کودک احساس منم... ببریدم و به دارم بزنید... شاید اندوه نهان شد در من..
تا که شاید برگشت... لا اقل خاطره ای شاد به من... پای آن چوبه ی دار... بین جمعیت گرداگردم... یکی آمد نزدیک آخرین خواسته ات حالا چیست؟
بغض میخورد گلو... کودکی هایم کووو؟ جمعیت گریه و زاری، همه فریاد زدند... کودکی هایم کووووووووو؟ ما گنه کارانیم... و بیایید که از نسل
خاطره ایی از آقا سید علی شنیدم که دلم آتیش گرفت ……
شما به مادر شهیدی پیام داده بودی که به آقا سید علی بگو اینقد آرزوی مرگ نکنه ……
وقتی اینو خوندم از خودم بدم اومد اشک در چشمانم حلقه زد به خودم گفتم با این دل سید مظلوم چه کردیم که آرزوی مرگ کرده ……..
اما باز غصه بیشتری دلمو گرفت که شما از دست ما شیعیان چه می کشید ما مسلمونا به اسم اسلام چه داغ ها که بر دلتون و چه سیلیا که بر صورت نازنین شما نزدیم ………
به اسم اسلام مثل حیوونا آدم می کشند و می درند هم دیگه رو ………
ما خودمونو مسلمون داریم ولی امر به معروف و نهی از منکرو فراموش کردیم ……..
ما خودمونو مسلمون داریم ولی تو خیابونا با لباسایی میریم که تو خونه هم شرم آدم میاد بپوشه …….
حجاب که دیگه نباید از اون حرف زد ………
تو دانشگاه میری حریم محرم و نامحرم معنایی نداره ………..
ماهواره شده خدای ما و بندگی اونو میکنیم ………..
نمازو احکام دین که به نفع خودمون است به فراموشی سپرده شده ……….
حرف از دین می زنیم ولی در عمل خلاف اون عمل می کنیم ………..
ای ما گناه می کنیمو شما دعا می کنی که به من مهدی خدایا از گناه شیعیان ما درگذر ……..
لایک داشت
ممنون
:)