یافتن پست: #زهرا
گِلآرِه
قرار بود دیگه نیام
ولی اومدم چون قرارِ تلخِ مهم تری بود
زهرای من
01/28 🙃💔
فقط به یاد خودت رفیق
به یاد بی رحمی که با همه کسایی ک مث من از جون و دل دوست داشتن کردی 😔
ولی اومدم چون قرارِ تلخِ مهم تری بود
زهرای من
01/28 🙃💔
فقط به یاد خودت رفیق
به یاد بی رحمی که با همه کسایی ک مث من از جون و دل دوست داشتن کردی 😔
·
Elham 👩👧👦
هی میگم سرم درد مکنه نگو لوله بخاری کامل از جاش درومده..کم مونده بود شب اولم با سالگرد زهرا یه روز شه ها.gif ":ادریس")
Tasnim
واقعا بعضی دکترها بیشعورترینن
اگه چند روز پیش یه سرم تقویتی لااقل برام مینوشتن تا الان خیلی بهتر شده بودم. نه اینکه هر روز ابعاد تازه ای از مریضی رو ببینم و هر شب بی خوابی بکشم
اگه چند روز پیش یه سرم تقویتی لااقل برام مینوشتن تا الان خیلی بهتر شده بودم. نه اینکه هر روز ابعاد تازه ای از مریضی رو ببینم و هر شب بی خوابی بکشم
رها
جلوه ای از محبت خداوند در وجود فندقم.gif ":اکلیلی")
-حیاط رو شستم برداشته این آبنباتا رو گذاشت تو مسیر مورچه ها که گشنه نمونن
جلوه ای از محبت خداوند در وجود فندقم
-حیاط رو شستم برداشته این آبنباتا رو گذاشت تو مسیر مورچه ها که گشنه نمونن
))
Tasnim
همینطور که امیدوارانه داشتم مراحل مریضی رو طی میکردم، فاطمه زهرا ااومد گفت که بدنش درد میکنه و ته گلوش میسوزه
آوار ریخت سرم
آوار ریخت سرم
Tasnim
سری قبل که اومدیم مشهد خیلی از رفتار خادمها خوشم اومد که توو جیبهاشون پر از شکلات بود و میدادن به بچه های زائر
این دفعه دیدم بچه های ما ناخوداگاه نسبت به خادمها طوری بودن که انتظار محبت و شکلات داشتن
از سری قبل دوس داشتم منم توو این قضیه شریک باشم
امشب رفتم شکلات خریدم و آوردم دم گیت که رد کنم...
نذاشتن
گفتن داخل نمیتونید ببرید
رفتم به انتظامات و خادمهای بیرون دادم اونها هم قبول کردن
جالب بود که انتظامات، یه کلاس فشرده چند دقیقه ای گذاشت برای خادم های بیرونی که حواستون باشه فقط به بچه ها شکلات بدید و ...
چیز دیگه ای که خریدم دوتا حباب ساز برای دخترا بود
خلاصه اینکه الان وسط صحن نشستیم و فاطمه زهرا خانوم با حباب سازش معرکه گرفته برای بچه های دیگه
ولی داره بهشون خوش میگذره
این دفعه دیدم بچه های ما ناخوداگاه نسبت به خادمها طوری بودن که انتظار محبت و شکلات داشتن
از سری قبل دوس داشتم منم توو این قضیه شریک باشم
امشب رفتم شکلات خریدم و آوردم دم گیت که رد کنم...
نذاشتن
گفتن داخل نمیتونید ببرید
رفتم به انتظامات و خادمهای بیرون دادم اونها هم قبول کردن
جالب بود که انتظامات، یه کلاس فشرده چند دقیقه ای گذاشت برای خادم های بیرونی که حواستون باشه فقط به بچه ها شکلات بدید و ...
چیز دیگه ای که خریدم دوتا حباب ساز برای دخترا بود
خلاصه اینکه الان وسط صحن نشستیم و فاطمه زهرا خانوم با حباب سازش معرکه گرفته برای بچه های دیگه
ولی داره بهشون خوش میگذره
خانوم اِچ
یکی از بچه های قدیم ساینا بهم پیام داده که دوستش خودکشی کرده اگه میتونید و براتون مقدوره براش نماز شب اول قبر بخونید
غزل فرزند عزیزالله
غزل فرزند عزیزالله
حتما
خدا رحمتش کنه
مرسی ممد💔
روحش شاد
روحشون شاد و نور ب مزارشون❤️
)
شما خودتونم یک ساله نبودید ب دوستاتون سر بزنید من ابنور اونور شنیدم و وظیفم بود بگم حاجی حاجی مکه هایی ک نگفته اتفاق می افته و دوستایی ک نادیده گرفته میشهه ..
گله ی خیلی از دوستاتون توسط من ب شما تمام:
سلام چشم