یافتن پست: #دوری

سید ایلیا
سید ایلیا
🔴 هرچه داریم امانت‌های خدا هستند

✍چوپانی که بسیار مؤمن بود، در روستای دوری زندگی می‌کرد. روزی تنها پسر نوجوانِ خویش را بر اثر بیماری از دست داد، اما صبوری کرد. مدتی بعد همسرش بیمار شد و از دنیا رفت ولی چوپان باز هم ناشکری نکرد و از عبادتِ خدا سست و ناامید نشد.

مردم از او درباره این همه صبرش سؤال کردند. او گفت: من صبر و تسلیم را از گوسفندانم آموختم. گوسفندانِ مرا گرگ هم می‌خورد و من هم می‌خورم. اما گوسفندانم از دیدنِ گرگ، فراری می‌شوند ولی از دیدنِ من فرار نمی‌کنند چون می‌دانند من برای بزرگ‌ شدن و زندگی آن‌ها زحمت کشیده‌ام. با آن‌ها برای سیر شدنِ شکمشان آواره کوه و بیابان شده‌ام برای اینکه آنان در امان باشند. شب‌ها با آن‌ها بیدار مانده‌ام و سرما و گرما کشیده‌ام ولی گرگ هیچ زحمتی برای آن‌ها نکشیده است.

وقتی پسرم و همسرم را خدا داده بود و او بیشتر از من، آن‌ها را دوست داشت و برایشان زحمت کشیده بود، پس بعد از گرفتن آن‌ها من هرگز از خدایِ خود روی برنگردانم و طلب‌کارش نشوم.مهم گرفتنِ فرزند و همسرم، از دستِ من نیست، مهم آن است که چه کسی آن‌ها را از من گرفته باشد.

حضرت@دوست
حضرت@دوست
دنیای این دیوانه

امشب کنارم گیسوانت را هویدا کن
دنیای من را بار دیگر خوب و زیبا کن

با دوری‌ات غمگین نکن اشعار یارت را
با عطر عشقت درد شعرم را مداوا کن

دائم هوای ساحلم درگیر دلتنگی‌ست
آغوش گرمت را برایم مثل دریا کن

هر شب مرا در عالمی دیگر ببر ای عشق
با ناز چشمت ذهن من را غرق رویا کن

وقتی که باشی شور عشقت دائما برپاست
پیوسته در دنیای این دیوانه غوغا کن


حضرت@دوست
حضرت@دوست
عابر دیوانه

سهم من بار دگر دیده‌ی بارانی شد
وای، بوسیدن تو حسرت طولانی شد

باز هم عابر دیوانه‌ی این شهر شدم
ذهن من از غم تو غرق پریشانی شد

فصل سرمای غمت کاش به پایان برسد
بعد تو شهر دلم سرد و زمستانی شد


تا به کی ابر بلاخیز غمت می‌بارد
کوچه از دوری چشمان تو طوفانی شد

اندکی حال پریشان دلم را دریاب
سهم من بار دگر دیده‌ی بارانی شد


سید ایلیا
سید ایلیا
️فاطمه از حال رفته، شاید هم از این دنیا
اشک علی به صورتش میچکد، شاید هم خون جگر؛
علی حالا تمام وجودش از داغ دوری فاطمه میلرزد!
سرتا پا التماس:
«کَــلِّـمینی یا فاطمه!
فاطمه! با من حرف بزن!»😭

▪️فاطمه اما به قدر چشم بازکردنی توان در جسم خسته اش و به قدر «یاعلی» گفتنی نفس در سینه خسته اش نمانده.

«آرامش خانه ام با من حرف بزن!»
علی این بار تمام تنهایی اش را به رخ فاطمه میکشد:
«فاطمه منم علی!»
فاطمه چشمهایش را باز کرد
تا ندای امام زمانش بی جواب نمانَد!

📌حالا من و تو، اینجا، این سرِ سرنوشت، ایستاده ایم...
صدای وارث علی را میشنویم یا نه؟
چشم باز میکنیم یا نه؟
اگر نه
پس ما را با فاطمه کاری نیست...

fatme
fatme
از این دسته آدمایی که
شیرینی رو با دیگران میخورن ولی
از قند خونشون با تو حرف میزنن
به هر قیمتی دوری کن🚶‍♀️😄

سید ایلیا
سید ایلیا
🍀خدایا در بلا و آسایش، راضی به رضایت هستیم
اما امر فرمودی به دعا، پس دعا میکنیم :
خدایا بارالها معبودا
تعجیل درفرج امام عصر آسان بگردان
اورا از هرگزندی محفوظ وسالم بگردان
ما را ببخش و به راه راست هدایت فرما
بعد از هدایت ما را از ضلالت حفظ فرما
مارا به هدایت و پایداری در دین گرامی دار
پیوسته زندگی را بر ما گوارا و مبارک گردان
بهترین خیرات، برکات و فرج را برما نازل فرما
بلایای زمینی و آسمانی را از بندگانت دور فرما
سلامتی را از ما مگیر و همه مریضها را شفا بده
زبان ما را به درستگویی و حکمت استوار گردان
ما را از عالمان مُتَهتِّک و جاهلان مُتَنسِّک قرار مده
دلهای ما را به علم و معرفت، سرشار و لبریز فرما
ما را از شکم پرستی وشهوت پرستی حفظ فرما
توفیق طاعت و دوری از معصیت و صدق نیت به ما عطا فرما
اموات.شهدا.امام شهیدان رارحمت،وعاقبت ماراختم به خیرفرما
ما را از ملامت ملامتگران و سرزنش سرزنش کنندگان حفظ فرما
عمرباعزت رهبرمان تاظهور حضرت ودرکنار ایشان مستدام بگردان
ماراازسستی وسهل انگاری و غفلت و فراموشی درامور دینمان حفظ فرما .
امين يارب العالمين

سید ایلیا
سید ایلیا
✍ چوپانی در روستای دوری زندگی می‌کرد که بسیار مؤمن بود. روزی تنها پسر نوجوانِ خویش را بر اثر بیماری از دست داد، اما صبوری کرد. مدتی بعد همسرش بیمار شد و از دنیا رفت ولی چوپان باز هم ناشکری نکرد و از عبادتِ خدا سست و ناامید نشد.

مردم از او درباره این همه صبرش سؤال کردند. او گفت: من صبر و تسلیم را از گوسفندانم آموختم. گوسفندانِ مرا گرگ هم می‌خورد و من هم می‌خورم. اما گوسفندانم از دیدنِ گرگ، فراری می‌شوند ولی از دیدنِ من فرار نمی‌کنند چون می‌دانند من برای بزرگ‌شدن و زندگی آن‌ها زحمت کشیده‌ام و با آن‌ها برای سیرشدنِ شکم‌شان آواره کوه و بیابان شده‌ام برای این‌که آنان در امان باشند. شب‌ها با آن‌ها بیدار مانده‌ام و سرما و گرما کشیده‌ام ولی گرگ هیچ زحمتی برای آن‌ها نکشیده است.

وقتی پسرم و همسرم را خدا داده بود و او بیشتر از من، آن‌ها را دوست داشت و برایشان زحمت کشیده بود، پس بعد از گرفتن آن‌ها من هرگز از خدایِ خود روی برنگردانم و طلب‌کارش نشوم.

مهم گرفتنِ فرزند و همسرم، از دستِ من نیست، مهم آن است که چه کسی آن‌ها را از من گرفته باشد.

سید ایلیا
سید ایلیا
مولای‌من

🍂این دل به جز تو بهر کسی بی قرار نیست
درمان سوز هجر، که جز وصل یار نیست...
🍂از دوری و فراق تو یا صاحب الزمان
عمری ست کار ما که به جز انتظار نیست...

حضرت@دوست
حضرت@دوست
آتش دل

هی به آتش می‌کشی کاشانه‌ام را ماه من
تار کردی کلبه‌ی ویرانه‌ام را ماه من

مستی‌ام را دائما از قلب ویرانم نگیر
در شرابت غرق کن میخانه‌ام را ماه من

قصه‌ی این عشق را نادیده می‌گیری چرا
کاشکی باور کنی افسانه‌ام را ماه من

بعد هجرانت اسیر پیله‌ی غم‌ها شدم
اندکی آزاد کن پروانه‌ام را ماه من

روزگارم را چنین با دوری‌ات ویران نکن
هی به آتش می‌کشی کاشانه‌ام را ماه من


سید ایلیا
سید ایلیا
باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان به دنیا آمده ایم و شیعه هم به دنیا آمده ایم که مؤثر در تحقق ظهور مولا باشیم و این همراه با تحمل مشکلات، مصائب، سختی ها، غربت ها و دوری هاست و جز با فداشدن محقق نمی شود حقیقتاً.

حضرت@دوست
حضرت@دوست


از دوری‌ات هر شب پریشانم کجایی
در سوگ تو عمری‌ست ویرانم کجایی

این سال‌ها از اشک لبریزم عزیزم
در حسرتت بی وقفه گریانم کجایی

آتش بزن سرمای غم را در جهانم
با سردی‌ات همچون زمستانم کجایی

حس میکنم پایان ندارد بی تو دردم
ای عشق من، آرامش جانم! کجایی

دنیا برایم از قفس دلگیر تر شد
امشب که من در قعر زندانم کجایی


mohamad
mohamad
اغوشِ‌ت گنجِ



سید ایلیا
سید ایلیا
✍ با پیرمردِ مؤمنی، در مسجد نشسته بودم. زن جوانی صورت خود گرفته بود و برای درخواست کمک داخل خانه‌ی خدا شد.

پیرمردِ مؤمن٬ دست در جیب کرد و اسکناس ارزشمندی به زن داد. دیگران هم دست او را خالی رد نکردند و سکه‌ای دادند. جوانی از او پرسید: پول شیرین است چگونه از این همه پول گذشتی؟ سکه ای می دادی کافی بود!!

پیرمرد تبسمی کرد و گفت:پسرم صدقه٬ هفتاد نوع بلا را دفع می‌کند. از پول شیرین‌تر، جان و سلامتی من است که اگر این‌جا٬ از پولِ شیرین نگذرم، باید در ساختمانِ پزشکان بروم و آن‌جا از پولِ شیرین بگذرم و شربت تلخ هم روی آن بنوشم تا خدا سلامتیِ شیرینِ من را برگرداند! بدان که از پول شیرین‌تر، سلامتی٬ آبرو٬ فرزند صالح و آرامش است. به فرمایش حضرت علی (ع) چه زیاد است عبرت و چه کم است عبرت‌گیرنده.

وأَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ ۛ وَأَحْسِنُوا ۛ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ (سوره‌ی بقره آیه‌ی 195) و (از مال خود) در راه خدا انفاق کنید و خود را با (دوری از انفاق) به مهلکه و خطر در نیفکنید و نیکویی کنید که خدا نیکوکاران را دوست دارد

هادی
هادی
حکایت شیخ سمعان

سید ایلیا
سید ایلیا
روح زندگی هر رنگی که باشد وابسته به وجودی سبز هست؛ وجودی همیشه سبز که در هر حالی که باشد حواسش به همه‌جا و همه کس هست؛
حواسش به چروک لباس‌های آدم‌های خانه، به داروهایشان، به حال چشم‌ها و لبخند‌هایشان، به تُن شاد و غمگین صدایشان، به جوش‌های زده و نزده‌ی صورتشان، به لحظات گرسنگی‌ و سیری‌شان، به درس و کار و هنر و تفریح‌شان و به سبز بودن حال دلشان هست...
وجودی که اگر نباشد حتی کاکتوس‌ها هم از دوری‌اش دق می‌کنند؛ چه برسد به آدم‌ها...
وجودی که اگر چه سبز و شاداب است؛ اما به ظاهر سنش بیشتر می‌شود و چین‌های روزگار روی صورتش جا می‌اندازند؛ اما دلش همیشه سبز و جوان است!
وجودی سبز که مردمان او را مادر می‌نامند.
روح زندگی همه‌ی آدم‌ها وابسته به مادر سبزشان هست که عمرش طولانی و سلامتی و عزتش ابدی باد!

صفحات: 13 14 15 16 17

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو