یافتن پست: #دلگیری

زهرا
زهرا
زندگی نکبت ....

یعنی تو شهری باشی ...

باید خندت زیر چادرت باشه که یکی خندتو نبینه بگه عجب دختر بی ادبی :/ )فرهنگ پایین(
یه پارک نداشته باشه راحت موقعی که دلت میگیره بری قدم بزنی و کسی چیزی نگه ..... و باز هم سطح پایین فرهنگی
میگم یه کافی شاپ بزنین یه شهره کوچیکه برا دور همی دوستا....میگن کافی شاپ برا دختر پسراست...دوس دختر دوس پسرا میرن جای دختر پسرای خرابه...و باز هم سطح فرهنگی پایین ...
تو شهری زندگی میکنم که هیچ نشونی از فرهنگ تپش نیست...
نمیتونم تنها برم بیرون...
نمیتونم برم پارک تنهایی ...
حتی کتابخونه باید ینفر همراهم باشه که کسی چیزی نپرونه ...
تو شهری زندگی کردم که فقط گذشتم از جوونیم...
از پیشرفتم...
گذشتم...


واقعن سخته هاااا فکرشو کنین :هعی

کاش منم جایی بودم حد اقل تو درس پیشرفت میکردم...

فکرشم آدمو اذیت میکنه:|

پ.ن ..#دلگیری #نکبت:|

سکوت شب
سکوت شب
کسی نمی‌تواند به طبیعت بگوید چرا زمستان شدی؟
چرا پاییز نماندی؟
کسی نمی‌تواند به برف بگوید که چرا آب شدی؟
یا اصلاً چرا آمدی که آب بشوی؟
کسی نمی‌تواند به زمین اعتراض کند که چرا انقدر سرد می‌شوی...
کسی نمی‌تواند به پاییز بگوید که چرا دلگیری؟
چرا برگ‌ها را حرام می‌کنی؟
چرا زرد می‌شوی؟
چرا اخم می‌کنی؟
چرا اشک می‌ریزی؟
کسی به تابستان نمی‌گوید که چرا انقدر گرمی؟
کسی نمی‌پرسد که بارانت کو؟
از همه مهم‌تر بهار که همه‌چیز تمام است و هیچ‌کس به بهار نمی‌گوید که تا الان کجا بودی؟
و کسی نمی‌گوید چرا همیشه نمی‌مانی؟
هیچ‌کس از تابستان توقع برف ندارد و
هیچ‌کس از زمستان توقعِ گرمای تابستان و کولر آبی ندارد....
همان‌قدر که طبیعت حق دارد همیشه بهار نباشد آدم هم حق دارد آدم حق دارد
یک‌وقت‌هایی زمستان باشد
حق دارد یک‌وقت‌هایی سرد باشد | یک‌وقت‌هایی دل‌گیر و گریان باشد |
یک‌وقت‌هایی به طرزِ خفه کننده‌ای گرم باشد...
گذرِ فصل‌ها طبیعت آدم است
آدم همیشه بهار نیست...

0
0
دور از چشمات هر ثانیه هر جا دلم میلرزه
حرفامو باور کن

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
بخند، هرچند غمگینی
ببخش، هرچند مسکینی
فراموش کن هر چند دلگیری

زندگی اینگونه زیباست...

بخند و ببخش و فراموش کن،
هر چند میدانم آسان نیست...^_^

فقط خدا
فقط خدا
حالا بیایم کربلا:)
ماامروز که 1 مرداد باشه بعدازناهار حرکت کردیم سمت کاظمین
سخت بود خداحافظی:گگگ

دیروز که کربلا بودیم پنج شنبه95/4/31بود.
روزای پنج شنبه کربلا دیدنیه:)
مردم ازشهرای اطراف میان بعدخیابونای که ختم میشه به حرم هم از سمت حرم حضرت ابوالفضل هم امام حسین،تو خیابونا هرکس هرچی که درتوان داره نذرمیکنه به زائراپخش میکنه:)
یکی آب،یکی قهوه،چای]شربت]غذا،نون و....
یه نون هم هست که مخصوص خودشونه.توش سبزی وچیز میز میریزن...خیلی باحاله:D

خلاصه اینکه شب های جمعه کربلا عجب حال و هوایی داره:خیال

بعدشم زائرای شهرای اطراف همون بین الحرمین شبو میخوابن:)

دیشب آخرین شبی بود که کربلا بودیم.یه حس دلگیری ب آدم دست میداد...که چقد زود گذشت:)


تو کربلا هم خیلی جاها رفتیم که چند موردشو میگم:
حرم مطهر امام حسین،حضرت ابوالفضل،حضرت علی اکبر،حضرت علی اصغر،مرقد حبیب ابن مظاهر،مرقد72تن شهدای کربلا،مرقدابراهیم ابن مجاب،مرقدطفلان مسلم،قتلگاه امام حسین ویارانش،مقام دست راست وچپ حضرت ابوالفض،خیه گاه،تل زینبیه،رود فرات و...


بعضی ازاینارو توپستای بعدی توضیح میدم:)



حلما
حلما
من با تو آرومم
وقتی دستام و می گیری
وقتی حالم و می پرسی
حتی وقتی.ازم سیری
حتی وقتی که دلگیری
من بی تو می میرم
تو که حالم و می فهمی
تو که فکرمو می خونی
تو که حسمو می دونی
تو که حسمو می دونی
-103-

born78
born78
فقط غروب جمعه نیست که دلگیر است…
کافی ایست دلت گیر باشد ، هر ثانیه دلگیری…
انتظارش ، انتظارم سیر کرد آنکه میخواهد بیاید دیر کرد …
تا به کی در انتظارش دیده بر در دوختن؟
“آمدن” رفتن” ندیدن” سوختن“




born78
born78
مدرسه که میرفتیم...
فک میکردیم دلگیری غروب جمعه بخاطر ننوشتن تکالیف فرداست...
اما الان میفمهم...
تکالیفی که امام عصر(عج)داده بود یادم رفته انجام بدم...
اللهم عجل لولیک الفرج

صفحات: 1 2 3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو