دود آه سینهٔ نالان من
سوخت این افسردگان خام را
محرم راز دل شیدای خود
کس نمیبینم ز خاص و عام را
با دلارامی مرا خاطر خوش است
کز دلم یک باره برد آرام را
ننگرد دیگر به سرو اندر چمن
هر که دید آن سرو سیم اندام را
صبر کن حافظ به سختی روز و شب
عاقبت روزی بیابی کام را
همین که خودمم میام اضافیه!!!
قرار بود نیام
دوباره زدم زیر قولم
بزرگ ترین اشتباهم این بود که اومدم اینجا
و بزرگ تر از اون اینه که زهرارم اووردم اینجا
شرمنده نمیتونم بگم:)