يارب بـخواه چرخ كهن واژگون شـود
تا آدمـي زِ جور و جفايش برون شـود
اين آدمي كـه زيرهـمين چرخ كينه ورست
دارد طمع زِ حيله و جورش نـهان شـود
٭٭٭
آن مردمان به سـوي بدي خوي مي كننـد
فعل تـو را فـلج به سـر موي مي كننـد
فهرست هر بدي كه به دنيـا نوشتـه شـد
اجماع آدمـي به همان ، روي مي كننـد
٭٭٭
بـر احتـرام سـفره با تربيت عمل كُـن
تا خـود خجل نگردي در نزد اهل عرفان
آداب سفره چيدن ،بايد نـكو بدانـي
نان نعمت خداي است بنمـا تشكـر از آن
٭٭٭
خلاق آفرينـش اسـمي نـموده عنوان
بر صمع آن محمد(ص) بنوشته شد به قرآن
گر اسم او بـخواني خلقـي به دعوت آري
اين فعل مهربانـي باشـد و كمـال مردان
٭٭٭
صدها هنـر از دست هـمين خلق بيارم
بر دست هـمين هـا هنـر خود بگمارم
هـر نقش و نگاري به دل خلق نـهادم
من در دل كـس نقشـه باطل نـگذارم
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
ای دختر یلدا
یلـدا به هنـدوانـه و سـیب و انار نیسـت
یلـدا کنـار دلبر میـنو صفـت خوش اسـت
بـر شـیخِ رنـد و زاهـد و عابـد دلی نبنـد
دیـگر از ایـن قبیـله وفـا انتـظار نیسـت
یلـدا دقیقـه ای کـه بگویـد: عـزیز مـن
ایـن روز و روزگـار تـو را اعتبـار نیسـت
این دخترک رسـیده به آغـوش فصل سـرد
چون مژده می دهد که غـمی ماندگار نیسـت
یک لحظه با تـو بودنِ من، بی نهایت اسـت
در عـمر عاشـقانـه ی آدم قـرار نیسـت
امشـب خوشـا به حال کسـانی که عاشـقند
یلـدا به هنـدوانـه و سـیب و انار نیسـت