یافتن پست: #پریشانی

مهاجر
مهاجر
ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر
به کمند تو گرفتار و به دام تو اسیر

در آفاق گشاده‌ست ولیکن بسته‌ست
از سر زلف تو در پای دل ما زنجیر

من نظر بازگرفتن نتوانم همه عمر
از من ای خسرو خوبان تو نظر بازمگیر

گرچه در خیل تو بسیار به از ما باشد
ما تو را در همه عالم نشناسیم نظیر

در دلم بود که جان بر تو فشانم روزی
باز در خاطرم آمد که متاعیست حقیر

این حدیث از سر دردیست که من می‌گویم
تا بر آتش ننهی بوی نیاید ز عبیر

گر بگویم که مرا حال پریشانی نیست
رنگ رخسار خبر می‌دهد از سر ضمیر

عشق پیرانه سر از من عجبت می‌آید
چه جوانی تو که از دست ببردی دل پیر

من از این هر دو کمانخانه ابروی تو چشم
برنگیرم وگرم چشم بدوزند به تیر

عجب از عقل کسانی که مرا پند دهند
برو ای خواجه که عاشق نبود پندپذیر

سعدیا پیکر مطبوع برای نظر است
گر نبینی چه بود فایده چشم بصیر

اول ادیبهشت روز سعدیِ جان❤️

مهاجر
مهاجر
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی‌بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی‌بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می‌گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی‌بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی‌قیمت!
که غیر از مرگ، گردنبند ارزانی نمی‌بینم

زمین از دلبران خالی‌ست یا من چشم‌ودل سیرم؟
که می‌گردم ولی زلف پریشانی نمی‌بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می‌خواهد
که من می‌میرم از این درد و درمانی نمی‌بینم

فاضل نظری
📕اقلیت

EDRIS
EDRIS
ای رفیقان چه نشستید به پریشانی من
نوشتان باد غم و تنهایی و ویرانی من

سید ایلیا
سید ایلیا
بیا که خانۀ چشمم شود چراغانی...
اگر قدم بگذاری به چشم بارانی...
بیا که بی تو نیامد شبی به چشمم خواب
برای تو چه بگویم از این پریشانی؟!

العجل‌مولای‌ غریبم

fatme
fatme
): فیزیک خیلی سخته
مغزم نمیکشه واقعا
اگ بیفتم چی میشه؟

خانوم میم
خانوم میم
جمعه با قیصر امین پور

azar
azar
صبح شد چشم بگشای که ورزید شگفت
باز کن پنجره را با دم صبح
باید از خانه دل گرد پریشانی رفت
سلام صبح بخیر

قرآن و دعا
قرآن و دعا
اَللّـهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِم ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد

قسمتی از متن کتاب حضرت رقیه علیهاالسلام
حضرت رقیه علیهاالسلام با سر پدرش گفت پدر جان ما از بس محنت از کربلا تا شام دیدیم مریض شدیم و شما آمده اید برای علاج و مداوای ما و ما هرشب انتظار شما را می کشیدیم که بیائید پدر جان و علاج من فقط آنست که مرا ببری همراهت
دانلود کتاب با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد
[لینک]

aliaga
aliaga
گاهی
لبخند شو
بر صبحهای پریشانیَم ببار ...
امید شو
خورشید را بر چشمهایم بتابان ...
اصلاً زندگی شو
خودت را برایم بیاور ...

حضرت@دوست
حضرت@دوست

در خواب نبینیم پریشانی ِ آن شب
کآشفته ی گیسوی تو دردانه نباشیم"

Mehrab
Mehrab
طرح لبخند تو...
پایان پریشانی هاست...

صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو