سعید
هرگز برای عاشق شدن دنبال باران وبهار و بابونه نباش
گاهی در انتهای خارهای یه کاکتوس
به غنچه ای میرسی که ماه را بر لبانت مینشاند.
سعید
بنـــد دلـــم را
به بند کفـــش هایت گـــره زده بودم
که هر جـــا رفتـی
دلــم را با خود ببری
غــــافل از اینکه
تو پـــا برهنـــه می روی
و بی خبــــر