دیروز به پدرم زنگ زدم، هر روز زنگ میزنم و حالش را میپرسم.
موقع خداحافظی حرفی زد که حسابی بغضی شدم
گفت: "بنده نوازی کردی زنگ زدی".
وقتی که گوشی را قطع کردم هق هق زدم زیر گریه که چقدر پدر خوب و مهربان است.
دیشب خواهرم به خانهام آمده بود، شب ماند، صبح بیدار شدم و دیدم حمام و دستشویی
را برق انداختهاست.
گاز را شستهاست، قاشق و چنگالها و ظرفها را مرتب چیده است و...
وقتی توی خیابان ماشینم خاموش شد اولین کسی که به دادم رسید برادرم بود...
و منو از نگاه ها و کمک های با توقع رها کرد..
امروز عصر با مادرم حرف میزدم ,
برایش عکس بستنی فرستادم .مادرم عاشق بستنیست گفتم بستنی را که دیدم یادت افتادم
برایم نوشت: "من همیشه به یادتم...چه با بستنی...چه بی بستنی".
و من
نشستهام و به کلمهی "خانواده" فکر میکنم،
که در کنارِ تمامِ نارفاقتیها،
پلیدیها و دوروییها و بى معرفتى آدمها و روزگار،
"خانواده" تنها یک کلمه نیست،
بلکه یک دنیا آرامش و امنیت است
##
روزي زني عقربي را ديد که درون آب دست و پا ميزند؛
تصميم گرفت عقرب را نجات دهد؛ اما عقرب انگشت او را نيش زد، زن باز هم سعي كرد تا عقرب را از آب بيرون بكشد، اما عقرب بار ديگر اورانيش زد. رهگذري او راديد و پرسيد:براي چه اصرار داري عقربي را كه مدام تو رانيش ميزند نجات دهي؟
زن پاسخ داد:اين طبيعت عقرب است كه نيش بزند ولي طبيعت من عشق ورزيدن است؛
تقديم به كساني كه نيش عقربها را خوردند و بازهم عشق ورزيدند....!
##
آره معمولا تو اینجور مواقع قبلش یه اطلاعی چیزی از سمت سرور بهمون میدن اینبار نگفته بودن بعد از خراب شدن سایت متوجه شدیم یکم چونه زدنمون طول کشید کلی چونه زدیم برا 5 گیگ واسه یه هفته ای
اینجا خیلی اتفاقات افتاد نبودین.
تقلب نیس نقض حق کپی رایت هست
من خلاف کارم