یافتن پست: #love

حضرت@دوست
حضرت@دوست
یا بر دل خسته چون زند تیر

بی دست و کمان و قبضه و شست

حضرت@دوست
حضرت@دوست
بس کس که ز عشق غمزهٔ او

زنار چهار کرد بر بست

حضرت@دوست
حضرت@دوست
ون دانست او که فتنه بر خاست

متواری شد به خانه بنشست

حضرت@دوست
حضرت@دوست
یک شهر ازو غریو دارند

زان نیست شگفت جای آن هست

حضرت@دوست
حضرت@دوست
دارند به پای دل ازو بند

دارند به فرق سر ازو دست

حضرت@دوست
حضرت@دوست


حوری از کوفه به کوری ز عجم

دم همی داد و حریفی می‌جست

گفتم ای کور دم حور مخور

کو حریف تو به بوی زر توست

هان و هان تا ز خری دم نخوری

ور خوری این مثلش گوی نخست

که خری را به عروسی خواندند

خر بخندید و شد از قهقهه سست

گفت من رقص ندانم به سزا

مطربی نیز ندانم به درست

بهر حمالی خوانند مرا

کاب نیکو کشم و هیزم چست


حضرت@دوست
حضرت@دوست
به من بگو،


دانم ای زیبا روزی، بر مزارم بنشینی
سر کنی آه و زاری، گوشه غم بگزینی

حضرت@دوست
حضرت@دوست

من به امید وصالت، عمر خود دادم بر باد
تا تو اکنون اینچنین بر خاک ماتم بنشینی

حضرت@دوست
حضرت@دوست

رفته ام از یاد، عمر بی بنیاد
در غم رویت، داده ام بر باد
ناله های مرا شنیدی
همچو بخت از برم رمیدی
پیش چشمان ژاله بارم
با رقیبان من فریدی
داده ام ای داد

عمر خود بر باد

حضرت@دوست
حضرت@دوست

چو بسته شد، پای او، همچو من در دام تو
شبی ز خود، از جفا، ناگهانش میرانی

حضرت@دوست
حضرت@دوست

مردم بدین امید که شاید به راه راست
یک لحظه لااقل تو به گورم نظر کنی

حضرت@دوست
حضرت@دوست

عبرت بگیر از عمر من
چو من مکش از او دامن
تو عهد خود با او مشکن

حضرت@دوست
حضرت@دوست
آن که دردم داد


شهریار من مرا پابست هجران کرد و رفت
شهر را بر من ز هجر خویش زندان کرد و رفت

حضرت@دوست
حضرت@دوست

مشفق قیقاچی که آن برگشته مژگان کرد و رفت
لاله زار سینهٔ ما را نیستان کرد و رفت

حضرت@دوست
حضرت@دوست

بی‌تو گفتم چون کنم؟ گر عاشقی گفتا بمیر
پیش از این دشوار بود، این کار آسان کرد و رفت

صفحات: 9 10 11 12 13

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو