یافتن پست: #love

حضرت@دوست
حضرت@دوست

چو سعدی خاک شد سودی ندارد
اگر خاک وی اندر دیده مالی

حضرت@دوست
حضرت@دوست
حضرت@عشق

نشان عهد و وفا نیست در تبسم گل
بنال بلبل بی دل که جای فریادست

حضرت@دوست
حضرت@دوست
نگذرد یاد گل و سنبلم اندر خاطر

تا به خاطر بود آن زلف و بناگوش مرا

حضرت@دوست
حضرت@دوست
هر - شبم با غم هجران تو سر بر بالین


روزی ار با تو نشد دست در آغوش مرا

حضرت@دوست
حضرت@دوست
زان چشم پر از خمار سرمست
ناخورده شراب

پر خون دارم دو دیده پیوست

حضرت@دوست
حضرت@دوست
یا بر دل خسته چون زند تیر

بی دست و کمان و قبضه و شست

حضرت@دوست
حضرت@دوست
بس کس که ز عشق غمزهٔ او

زنار چهار کرد بر بست

حضرت@دوست
حضرت@دوست
ون دانست او که فتنه بر خاست

متواری شد به خانه بنشست

حضرت@دوست
حضرت@دوست
یک شهر ازو غریو دارند

زان نیست شگفت جای آن هست

حضرت@دوست
حضرت@دوست
دارند به پای دل ازو بند

دارند به فرق سر ازو دست

حضرت@دوست
حضرت@دوست


حوری از کوفه به کوری ز عجم

دم همی داد و حریفی می‌جست

گفتم ای کور دم حور مخور

کو حریف تو به بوی زر توست

هان و هان تا ز خری دم نخوری

ور خوری این مثلش گوی نخست

که خری را به عروسی خواندند

خر بخندید و شد از قهقهه سست

گفت من رقص ندانم به سزا

مطربی نیز ندانم به درست

بهر حمالی خوانند مرا

کاب نیکو کشم و هیزم چست


حضرت@دوست
حضرت@دوست
به من بگو،


دانم ای زیبا روزی، بر مزارم بنشینی
سر کنی آه و زاری، گوشه غم بگزینی

حضرت@دوست
حضرت@دوست

من به امید وصالت، عمر خود دادم بر باد
تا تو اکنون اینچنین بر خاک ماتم بنشینی

حضرت@دوست
حضرت@دوست

رفته ام از یاد، عمر بی بنیاد
در غم رویت، داده ام بر باد
ناله های مرا شنیدی
همچو بخت از برم رمیدی
پیش چشمان ژاله بارم
با رقیبان من فریدی
داده ام ای داد

عمر خود بر باد

حضرت@دوست
حضرت@دوست

چو بسته شد، پای او، همچو من در دام تو
شبی ز خود، از جفا، ناگهانش میرانی

صفحات: 9 10 11 12 13

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو