یافتن پست: #hgh

حضرت@دوست
حضرت@دوست
به راهِ بادیه رفتن
بِه از نشستنِ باطل
و گر مُراد نیابم
به قدرِ وُسع بکوشم...



حضرت@دوست
حضرت@دوست


ای دوست کجایی که بگیرم ز شما رد و نشانی

یا راه نشانی بده ، یا خود بنمایان به جهانی



دیریست که دنبال شماییم به هر شهر و دیاری

افسوس که بگذشت به بیهوده همه عمر و جوانی



در معرفت عشق شما هر که ز خود دست کشیده

راهی شده در مُلک و زمانی که شما شاه در آنی



آکنده همه تار و تَن از غائله بود و نبودت

تقدیرجهان گشت مهیا که کند خانه تکانی



از دور رسد شعشعه ای تا به سر صبح سر انجام

نا دیده نمایان شود از پرده ز اسرار نهانی



تا صبح ، فرود آمده آن روح بلند ملکوتی

میثاق همان جاست که گُل میل کند طُره فشانی



وقت است که اِی دوست دَهی رَد و نشانی

ما را به سَر سفره مِهر و کَرم خویش رسانی



🌹 تحفه ای ناچیز در محضر دوست 🌹

🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

حضرت@دوست
حضرت@دوست


سرانجام عشقمان چه شد؟
تویی که رفتی
منی که جا ماندم
و خدایی که هیچوقت
در امور عاشقانه دخالت نمیکند!!


حضرت@دوست
حضرت@دوست
حضرت عشق

بعد از فراق تو سرم برشانه ی دیوار بود

هر پنجره از چشمِ من در حسرت دیدار بود

مانند شخصی منتظر تاحکم اعدام خودش

جای غزل گفتن لبم در ذکرِ استغفار بود

دل را به دست پاک تو روزی امانت دادمُ و

دیدم شکستن پاسخ این قلب بی آزار بود

دائم عذابم میدهد یک مشت فکر مسخره

تو ناگهانی بد شدی یا عشق من بسیار بود؟

راه گریز از یاد تو چیزی به غیر توبه نیست

من می پرستیدم تو را اما همان یکبار بود



fatme
fatme
از تایپ کردن واقعا متنفرم🚶‍♀️

حضرت@دوست
حضرت@دوست
‌-تو-دنیا-بر-سرم-آوار-شد

بین ما هر پنجره دیوار شد
درد ما در بودن ما ریشه داشت
رفتن و مردن علاج کار شد

آشنایی‌های خوش آغاز ما
ابتدا نفرت، سپس انکار شد
آنکه اول نوشدارو می‌نمود بر لب ما
زهر نیش مار شد

عیب از ما بود
عیب از ما بود
از یاران نبود
تا که یاری یار شد، بیزار شد



حضرت@دوست
حضرت@دوست
انقدر به دیوانه گی خودم شک کردم .
که دیوانه دیگر آمد


حضرت@دوست
حضرت@دوست
............{-198-}
عوارض دارد ................

حضرت@دوست
حضرت@دوست
عاقلان دانند .در رفتار خویش //
جاهلان مانند در کردار خویش//
کودکان را حرف پوچ بسیار است .
بقیه ان را نمی نویسم برنخورد یه وقت


حضرت@دوست
حضرت@دوست
مخاطب در دست رس نیست
همراه دوم

حضرت@دوست
حضرت@دوست
یه حس

زیباترین
فصلهای بی اهمیت ...
روزهای تکراری ...
پرواز پرنده گانی گنگ ....

تنها در سکوت شعله ور شدن ..
آوازی را انتظار کشیدن که شایداز آن کلاغی است
که امواج امدنت را درک کرده است .

زیباترین ترانه ای که
هستی
سروده است.


حضرت@دوست
حضرت@دوست
یک حس خوب کمی عاشقانه

آواز خیالت زیباست
جام طلایی آسمان زیباست

شراب تاکستان برپاست
شب مهتابی و زخمه گیتار زیباست

شب آواز گوشه نشین زیباست
خانه جمشید و کوروش زیباست

پرواز قاصدک در زیباترین آواز زیباست
کبوتر صلح بر آشیانهء طلا زیباست
و همه این زیبای ها در چشمان زیبای تو ست


حضرت@دوست
حضرت@دوست
یک حس خوب کمی عاشقانه

ای آغاز زیباترین آواز،
درناز سرانگشت گیسوانت رازهاست

وطنها دور
وتنها دور
ودلها جور

شاید بهترآن باشد،هر دیداری
بسنده تنها به سلامی
وخدا حافظ،
به امید دیگرباری

...آری ای زیباترینم
...بی تو من تنها ترینم.


صفحات: 2 3 4 5 6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو