یافتن پست: #پسر

donya
donya 👩‍👧‍👦
رفتم دامن خریدم و یه شلوار سایز بگو چند؟
۳۸:دی
حتی فروشندهه گفت واقعا۳۸؟خوش به حالت:خجالت
در گُنج خود نمیپوستم-خجالت-:هورا

donya
donya 👩‍👧‍👦
بالاخره باز شد:عاشق

aliaga
aliaga
نائله اسم دختره یا پسر؟:فکر

خانوم اِچ
خانوم اِچ
منو این همه بد بختی محاله

donya
donya 👩‍👧‍👦
اون پسر سیاهه رو میبینی؟
‏نه اون نه، پایینیش


به خاطر خندیدن به این حتما میرم جهنم:))

یاس
یاس
نمی دونم تولد کی هس و کی نیست
فق میدونم انگار گروهی شمشادیون و فرزندانشان
تصمیم‌گرفتن وسط چله دنیا بیان
و سرما به گرما تبدیل کنن :دی
تولدتون مبارک
دلتون گرم
کامتون شیرین
:تولد
{-96-}{-114-}

{-180-}{-155-}

shahin
shahin
اگه در دل وا کنی شما{-26-}
ورودی شو امضا کنی شما{-34-}
ما رو تو دلت جا کنی شما{-90-}
قربونت میشم من{-131-} برات میمیرم{-130-}

تولدت مبارک بهترینُ مهربون ترینُ قدیمی ترین دوستم:قلب @shami
الهی که همیشه ی خدا شاد و سلامت و موفق باشی به همراه خانواده ی گلت:لاو


aliaga
aliaga
روزی اگه هزار بار از پدر مادرکتک بخورید ناسزا بشنویدبازم باید بهشون احترام بزارید وهر وخ دیدیشون پاشونو ببوسید...

aliaga
aliaga
@donyaa سلام تولد پسرتون مبارک خانم دکتر-گل-

Elham
Elham 👩‍👧‍👦
تولده پسر دنیام مبارک بموچش عوزه من از خودتم عسک بیگی برفس ب این مناسبت:)):موچ @donyaa

شامی
شامی
@Baran دلیل قشنگی ماه دی تولدت مباررررک:-*:x :جشن
ان شاالله همیشه ی همیشه شادیهات از ته دل زندگیت غرق خوشبختی باشه گلم و در کنار عزیزانت باتنی سالم بهترین روزهای زندگیتو پشت سر بذاری:اکوری:بووس :کیک{-130-}{-96-}




بهار نارنج
بهار نارنج
دنیا جونییییی تولد گل پسرت مبارککککک
ان شالله موفقیتا و خنده ها و ذوقاش رو ببینی :x:رقص:تولد
@donyaa

خانوم میم
خانوم میم
غروب شلمچه بود
بدو بدو های دوییدن برای پیدا کردن بچه ها خستم کرده بود.
اون سال اولین سالی بود که هیچ کدوم از پسرا همراهمون نیومده بودن و ما چهار تا دختر مسئولیت اتوبوسای راهیان نورمون داشتیم.
شب قبلش یکی از بچه هامون تو خوابگاه حبیب الهی تشنج کرده بود و دو تا دیگه از بچه ها برده بودنش بیمارستان و عملا مسئولیت کاروان مونده بود رو دوش من.
یادمه غروب شلمچه بود
چند تا از بچه ها گم شدن ،و ما حتی بدون اینکه پرچمی نشونی چیزی داشته باشیم باید در به در دنبالشون می گشتیم ، تلفنا نمی گرفت ،ومن چند بار مسیر اتوبوسا رو دوییده بودم فریاد می زدم بچه های گیلان .... بچه های گیلان....
یه جا خسته شدم ،استرس اینکه اگه بلایی سرشون اومده باشه ، اگه پیدا نشن چه جوابی باید به کیا بدم کلافم کرده بود... همونجا نشستم و گریه کردم و گفتم شهید خرازی من پیداشون نمی کنم خودت پیداشون کن و بیار
یادمه
غروب شلمچه بود ، تو اتوبوس همین صوت سلحشور پخش می شد ، سرم رو شیشه بود ، خسته بودم و به ادعاهایی که داشتم فکر می کردم و از اون همه ضعیف بودنم گریم گرفته بود...
چه زمانی ، چه چالشای کوچیکی ، که بزرگت می کنن...


یاس
یاس
وی از تب سافت ۹به فلاکت خوابید
و از لرز یک پاشد
:خواب

donya
donya 👩‍👧‍👦
مامان شمام اینجوریه که چون ناهار کباب بوده شام حتما باید یچیز ساده عین سیب زمینی تخم مرغ بخوریم یا فقط مامان من اینجوریه؟

صفحات: 12 13 14 15 16

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو