دست غیب

از دست غیبت تو شکایت نمی‌کنم
تا نیست غیبتی نبود لذت حضور

گر دیگران به عیش و طرب خرمند و شاد
ما را غم نگار بود مایه سرور

زاهد اگر به حور و قصور است امیدوار
ما را شرابخانه قصور است و یار حور

می خور به بانگ چنگ و مخور غصه ور کسی
گوید تو را که باده مخور گو هوالغفور

حافظ شکایت از غم هجران چه می‌کنی
در هجر وصل باشد و در ظلمت است نور

🍂بیا جانا‌ طی کن این شبِ هجران...

اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج

🌺🍃الهی
☀️صبح را با زمزمه یاد تو آغاز می کنم
🌸🍃که تنها تویی
🌼🍃معبد آرزوهای دست نیافتنی من
🌺🍃بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ
🌸🍃الهی به امید تو
🌸سلام
🌺✨جمعه خودرا معطر کنید
🌺✨به عطر دل نشین صلوات
🌺✨اَللّٰهُــمَّ صَلِّ عَلےٰ
🌺✨مُحَمَّدٍ وَّ آلِ مُحَمَّدٍ
🌺✨وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ

﷽ سلام امام زمانم ﷽
سلام اے معنی آیاٺ قرآن
سلام اے جسم عالم را همہ جان
سلام اے ناخداے، با خداے ڪشتی دین
ڪجایی ڪہ دل عالم زهجرانٺ بسوزد
اللﮩـم‌عجـل‌لولیـڪ‌الفـرج
صبحتون‌مهدوے

✨وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ
✨الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ
✨و بدانيد كه خدا ميان آدمى
✨و دلش حايل مى‏ گردد و هم
✨در نزد او محشور خواهيد شد
سوره مبارکه الأنفال بخشی از آیه ۲۴

🌸شمع به کبریت گفت : از تو میترسم تو قاتل من هستی
کبریت گفت : از من نترس از ریسمانی بترس که در دل خود جای دادی.
عامل نابودی انسان ها تفکرات منفی خودشان است ، نه عوامل بیرونی

مولای‌من

🌱عشق روزی با نگاه تو مسلمان می شود
بی سرو سامانی دل با تو درمان می شود...

🌱وعده ی وصلت اگر چه رفته از دلها ولی
آخرش پیراهنت داروی هجران می شود...

🌱گرچه با یک گل نمی آید بهار اما اگر
تو بیایی باهمان یک گل بهاران میشود....

اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج
تعجیل در فرج مولایمان صلوات

‏کجای این شب هجران کجای این همه راهی
که از دریچه چشمت نمیرسم به نگاهی
به نگاهی
به نگاهی...

جامونده

بمان ، که آخرِ قصه ی هر عاشق
جز هجران نیست

غم هجران

ما در ره عشق تو اسیران بلاییم
کس نیست چنین عاشق بیچاره که ماییم.

عاقبت تو می رسی بر وصل یار

در پی عشقت برو جون دار باش

با دو کید و مکر ارباب کلک

غصه را از جان رها هوش دار باش

ار چه وصل آسمان نبود بعید

تو تلاش خویش دار بیدار باش

عاقبت این بعد و هجران طی شود

در پی وصل و وصال یار باش

بلبل از هجران یارش درد دل آغاز کرد
سوی مجهولات هستی چشم خود را باز کرد

سرخوش و نالان و مست و بیقرار از عشق گل
جانب جادو و سِحر لاله ها پرواز کرد

دیدمش سرگشته او را در میان بوستان
بر رفیق و نارفیقان بر ملای راز کرد

گل به درد آمد دلش از بیقراریهای او
زین سبب سجاده ها از بهر او دمساز کرد

بلبل از خوان ِمبارک تحفه ی ذیقمتش
میل مطلوبِ نهان خویش را ابراز کرد

گل به تقدیر از خدای خویش دائم در سکوت
چشم مست بلبلانش را سخن پرداز کرد

از غم دوست در این میکده فریاد کشم

دادرس نیست که در هجر رخش داد کشم

داد و بیداد که در محفل ما، رندی نیست

که برش شکوه برم،‌ داد ز بیداد کشم

شادیم داد، غمم داد و جفا داد و وفا

با صفا منت آن را که به من داد کشم

عاشقم، عاشق روی تو، نه چیز دگری

بار هجران و وصالت به دل شاد کشم

در غمت ای گل وحشی من، ای خسرو من

جور مجنون ببرم، تیشه فرهاد کشم

مردم از زندگی بی‌تو که با من هستی

طرفه سری‌ست که باید بر استاد کشم

سال‌ها می‌گذرد، حادثه‌ها می‌آید

انتظار فرج از نیمه ‌خرداد کشم

شعر از امام خمینی هست

در غم هجرانت
آنچنان سوخته این خاک بلاکش که دگر

انتظار مددی از کرم باران نیست

چو برشکست صبا زلف عنبرافشانش
به هر شکسته که پیوست تازه شد جانش

کجاست همنفسی تا به شرح عرضه دهم
که دل چه می‌کشد از روزگار هجرانش