بر سر سجاده میافتاد چشمم تا به می
شیشهی مِی با دهان باز میپرسید : کی؟
کاش از اول بر در میخانه میخواندم نماز
حیف از آن عمری که شد در گوشهٔ محراب طی
نالهٔ جانسوز من بود آنچه میآمد به گوش
آه من بود آنچه یکدم زیر لب میخواند نی
کاش با ساقی حسابم پاک می شد ، سالهاست
او به من جامی بدهکار است و من جانی به وی
من خطایی کمتر از بخشایشت دارم ، ببخش
با توام ای یار ! ای غمخوار ! ای بسیار ! ای ...
#فاضل_نظری
به به
انگار شاعرا همه نمازاشون برباد رفتس حافظ میگه که
در نمازم خَمِ ابرویِ تو با یاد آمد - حالتی رفت که محراب به فریاد آمد
چون یه نماز ظاهری هست یه باطنی
و یجورایی این اشعار از باطن حرف میزنند معانی پیچیده عرفانی دارن
اونجا که باباطاهر میگه
خوشا آنان که دائم در نمازنند
منظور این نماز ظاهری نیست
چون بصورت ظاهر نمیشه انسان دائم درحال نماز خوندن باشه