یافتن پست: #عاشورا

شهید مصطفی چمران
شهید مصطفی چمران
16 دی59
روز نبرد تن به تانک
روزی که 100 تن ازدانشجویان خط امام(ره) به فرماندهی سید حسین علم الهدی
تا آخرین نفس ایستادند و امامشان را تنها نگذاشتند دشمن حتی به جنازه هایشان هم رحم نکرد
16 دی تکرارعاشورا و هویزه تکرارکربلاست...
تکرار ایستادگی و بصیرت نماد یک دانشجو
وقتی علم الهدی و یارانش در محاصره کامل تانگ های دشمن قرار گرفتند،کمبود غذا آب مهمات کمبود تجهیزات ...
بالاخره نیروهای عاشورایی مردانه ایستادند
تانگ ها پیکر سید حسین و رفقای دانشجویش را زیر شنی هایشان له کردند
هویزه جایی ست که هنوز صدو چهل و شش شهید لشگر زرهی قزوین را در سینه خود نگه داشته
جایی که تانگ ها از روی تکه پاره هایی از گوشت و استخوان به جا مانده گذشتند و پنج جنازه را با خاک یکسان کردند...
از آن جسم های پاک آن مقدار که بر زیر شنی نرفته بود سالم مانده بود
سری... دستی... پایی چه صحنه دلخراشی شهید علم الهدی را از قرآن جیبی اش که هدیه امام خامنه ای بود شناختند
هویزه جایی شبیه عصر کربلا و 16 دی زمانی شیبه عصر عاشورا

مبادا با ندانم کاری مان روی این جسم ها پا گذاریم
شهادت مظلومانه شهید علم الهدی و یارانش تسلی

پلاک
پلاک
قبل اذان صبح بود.
با حالت عجیبی از خواب پرید.
گفت : "حاجی خواب دیدم . قاصد امام حسین (ع) بود . بهم گفت: آقا سلام رساندند و فرمودند : به زودی به دیدارت خواهم آمد . یه نامه از طرف آقا به من داد که توش نوشته بود:« چرا این روزها کمتر زیارت عاشورا می خوانی؟»
همینجور که داشت حرف میزد گریه می کرد.
صورتش شده بود خیس اشک.
دیگه تو حال خودش نبود.
چند شب بعد شهید شد...

شهید محمد باقر مومنی راد

شهید مصطفی چمران
شهید مصطفی چمران
اینجایی که ملاحظه می کنید مزار شهدای گمنام شهرمونه!

دو ساله که این سه شهید گمنام و غریب در این تپه آرمیدند

اولش همه مسئولا می گفتن اینجا رو حسینیه می کنیم پارک می کنیم بوستان وووو

گفتن طرح بدید هر طرحی که انتخاب شد جایزه می دیم و اون طرح کار میشه! همه طرح دادن

اما دو سه روز که گذشت همه چی یادشون رفت

هر کس بخواد بره زیارت باید با ماشین بره چون راهش سربالایی و خاکی هست الان با ماشین هم سخته هوا سرده و چون اونجا تپه هست باد می وزه

این روزا زائر این شهدای غریب، فقط مادرشون حضرت فاطمه(س) است...

مسئولای ما از حالا سرشون گرم انتخابات شده میلیاری هزینه می کنن اما متاسفانه مشکلات شهر و دغدغه های مردمو حل نمی کنن

سید ایلیا
سید ایلیا
در وجود هر انسان دو لشکر صف کشیده اند
صف عمربن سعد(دروغ-غیبت-حسادت-و دیگر رذائل) و
صف امام حسین(ع)(صداقت-خلوص-تقوی-و دیگر فضائل)
و اینکه می گویند کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا(هرروز عاشوراست و همه جا کربلاست) یعنی هر انسانی هر روز که از خواب بلند می شود در وجودش دو لشکر صف کشیده اند و هر انسانی هر روز جنگ میان عقل (امام حسین(ع)) و شهوت(یزیدیان) دارد یا بر شهوت پیروز می شود یا بر عقل
پس حقیقتا این جمله برای هر زمان و مکانی احاطه خواهد داشت

khanpoor
khanpoor
نخستین اربعین
در نخستین اربعین شهادت امام حسین (ع)، جابر بن عبدالله انصاری و عطیه عوفی موفق به زیارت تربت و قبر سید الشهدا شدند. بنا به برخی نقلها، در همان اربعین، کاروان اسرای اهل بیت (ع) دربازگشت از شام و سر راه مدینه، از کربلا گذشتند و با جابر دیدار کردند. البته برخی از مورخان نیز آن را نفی کرده و نپذیرفته اند، از جمله مرحوم محدث قمی در «منتهی الامال» دلایلی ذکر میکند که دیدار اهل بیت از کربلا در اربعین اول نبوده است. به هر حال، تکریم این روز و احیای خاطره غمبار عاشورا، رمز تداوم شعور عاشورایی در زمانهای بعد بوده است.

محمدحسن اسايش
محمدحسن اسايش
@che
خورشید رفته است ولی ساحل افق می سوزد از شراره ی نارنجیش هنوز





وز شعله های سرخ شفق ، نقش یک نبرد تابیده روی آینه ی آسمان هنوز

گرد غروب ریخته در پهن دشت رزم پایان گرفته جنبش خونین کار زار

آنجا که برق نیزه وفریاد حمله بود پیچیده بانگ شیهه ی اسبان بی سوار

پایان گرفته رزم وبه هر گوشه وکنار غلطیده روی بستر خون پیکری شهید

خاموش مانده صحنه وگویی زکشتگان خیزد هنوز نغمه ی پیروزی وامید

این دشت غم گرفته که بنشسته سوگوار امروز بوده پهنه ی آن جاودانه رزم

اینک دوسوی صحنه ، دو هنگامه دیدنیست یکسولهیب آتش ویکسو غریو بزم

این دشت خون گرفته که آرام خفته است امروز بوده شاهد رزم دلاوران

این دشت دیده است یکی صحنه ی شگفت این دشت دیده است یکی رزم بی امان

این دشت دیده است که مردان راه حق چون کوه دربرابر دشمن ستاده اند

این دشت دیده است که پروردگان دین جان برسر شرافت ومردی نهاده اند

این دشت دیده است که هفتاد تن غیور بگذشته اند از سر وسامان زندگی

بگذشته ان

محمدحسن اسايش
محمدحسن اسايش
خورشید رفته است ولی ساحل افق می سوزد از شراره ی نارنجیش هنوز





وز شعله های سرخ شفق ، نقش یک نبرد تابیده روی آینه ی آسمان هنوز

گرد غروب ریخته در پهن دشت رزم پایان گرفته جنبش خونین کار زار

آنجا که برق نیزه وفریاد حمله بود پیچیده بانگ شیهه ی اسبان بی سوار

پایان گرفته رزم وبه هر گوشه وکنار غلطیده روی بستر خون پیکری شهید

خاموش مانده صحنه وگویی زکشتگان خیزد هنوز نغمه ی پیروزی وامید

این دشت غم گرفته که بنشسته سوگوار امروز بوده پهنه ی آن جاودانه رزم

اینک دوسوی صحنه ، دو هنگامه دیدنیست یکسولهیب آتش ویکسو غریو بزم

این دشت خون گرفته که آرام خفته است امروز بوده شاهد رزم دلاوران

این دشت دیده است یکی صحنه ی شگفت این دشت دیده است یکی رزم بی امان

این دشت دیده است که مردان راه حق چون کوه دربرابر دشمن ستاده اند

این دشت دیده است که پروردگان دین جان برسر شرافت ومردی نهاده اند

این دشت دیده است که هفتاد تن غیور بگذشته اند از سر وسامان زندگی

بگذشته اند از

فاطمه
فاطمه
از،
شیخ مرتضی،
انصاری«ره» پرسیدند؛

چگونه میشود،
یکساعت «فکرکردن»،
بهتر از «هفتاد سال» عبادت باشه؟!


فرمود؛ «فکری»،
مانند؛ فکر «حر»، در «شب عاشورا».

هادی
هادی
آیا می دانید ؟؟؟

Respina
Respina
بویِ مست کننده ی ایرانی .. {-115-}

صفحات: 9 10 11 12 13

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو