Tasnim
ظهر نیم ساعت خوابیدم
شماره های گوشی رو زدن روو تکرارش و خیلی جاها زنگ زدن
لباسهای کمدشون رو ریختن بیرون و پرو کردن
هنوزم از دستشون اعصابم خورده ولی چیزی برای گفتن ندارم
خانوم اِچ
امروز برای اولین بار تو عمرم گل گرفتم🤣
اونم مامانم رو زمین پیدا کرد گفت برش دارم برا هدیه 😐
خانوم میم
نمی دونم بشینم کتابای جلال رو شروع کنم به خوندن
یا کتابای آوینی رو
خانوم میم
من الان مریضم مزاجم جز سیب چیزی نمی گیره بخورم
این آدمایی که ویار دارن چی می کشن پ :/
خانوم میم
هی گریه می کنم
ولی باز اشک چشمم تموم نمی شه
마흐디에
چند وقتیه شبا نمیتونم بخوابم
خسته شدم دیگه
خانوم میم
یک آدم زنده در رویاهای خودم هستم!
چرا چیزی برا گفدن نداری دعواشون مکردی خو
ولی باهاشون قهر کردم
صبح یادم رفت که باهاشون قهر بودم