با فامیل دور چت کردم، گفت که پسرعموش خواهر منو خیلی میخواسته، این حرف مال بیست سال پیشاست… ولی چون پول نداشته باباش پا جلو نگذاشته…
یادمه اینا که میامدن خونمون، خواهرم قشنگترین استکانهای مامانم رو میاورد توشون چای میبرد برای اینا…
چه عشقهایی که نشکفته پر پر شدن اسماعیل…
#خاطره_از_من_نیست