نازنین
از غزل خوانی چشمان پر از ناز تو آه
من فدای رخ زیبای تو ای حضرت ماه
دلبر ماهرخِ فتنه گرِ شهر آشوب
یک جماعت شده با طرز نگاهت گمراه
جنگ نرم،اسلحه ی مخفی چشمان تو نیست؟
صاحب آلت قتاله ی چشمان سیاه
ای زلیخای زمان،حضرت زیبای جهان
یوسفت خسته شده در کف تنهاییِ چاه
همه گفتیم که بر دلبری ات آمنّا
تو ولی زمزمه ی زیر لبت لا اکراه
جان من بر کف و عشقم همه اش تقدیمت
نور چشمم!تو ببین و تو بگو و تو بخواه
کار من نیست تحمل، که تو چون معجزه ای
به خداوند، به نقاش ظریف تو پناه
هیچ چیزی قابل پیش بینی نیس
و تو نمیتونی تایین کنی که کدوم قوی تره
ممکنه اون اسلحه و فشنگی که میگی وسط جنگ خراب بشه
اونوقت این شمشیره که پیش تاز میشه دوباره
بیا یکم واقع بین باشیم تاحالا تو کدوم جنگ این اتفاق افتاده ؟
من یه لشکر ادمو نگفتما
یدونه تفنگو با یدونه شمیر مقایسه کردم فقط
اگه روزی اینستا و تلگرام از پا در بیان و نتونن سر پا بشن😂
همون سایتای خاک خوردن که باز میان بالا😑
احتمالا