یافتن پست: #اسلحه

milad
milad
سلام به همه

Bahar
Bahar
از غزل خوانی چشمان پر از ناز تو آه
من فدای رخ زیبای تو ای حضرت ماه

دلبر ماهرخِ فتنه گرِ شهر آشوب
یک جماعت شده با طرز نگاهت گمراه

جنگ نرم،اسلحه ی مخفی چشمان تو نیست؟
صاحب آلت قتاله ی چشمان سیاه

ای زلیخای زمان،حضرت زیبای جهان
یوسفت خسته شده در کف تنهاییِ چاه

همه گفتیم که بر دلبری ات آمنّا
تو ولی زمزمه ی زیر لبت لا اکراه

جان من بر کف و عشقم همه اش تقدیمت
نور چشمم!تو ببین و تو بگو و تو بخواه

کار من نیست تحمل، که تو چون معجزه ای
به خداوند، به نقاش ظریف تو پناه
@Mahour

DRAGON
DRAGON
حوصلم سر رفته تا گوشی بشه پنجاه درصد موضوع چت بزارید ،بالی

حضرت@دوست
حضرت@دوست
نازنین
از غزل خوانی چشمان پر از ناز تو آه
من فدای رخ زیبای تو ای حضرت ماه


دلبر ماهرخِ فتنه گرِ شهر آشوب
یک جماعت شده با طرز نگاهت گمراه


جنگ نرم،اسلحه ی مخفی چشمان تو نیست؟
صاحب آلت قتاله ی چشمان سیاه


ای زلیخای زمان،حضرت زیبای جهان
یوسفت خسته شده در کف تنهاییِ چاه


همه گفتیم که بر دلبری ات آمنّا
تو ولی زمزمه ی زیر لبت لا اکراه


جان من بر کف و عشقم همه اش تقدیمت
نور چشمم!تو ببین و تو بگو و تو بخواه


کار من نیست تحمل، که تو چون معجزه ای
به خداوند، به نقاش ظریف تو پناه

fatme
fatme
{-7-}

سید ایلیا
سید ایلیا
وقتی کانونهای سیاسی ضدایرانی، برای نابودی چادر شب و روز ندارن، معلوم میشه چادر دیگه یه پارچه مشکی ساده برای حفظ حجاب نیست‼️ یه اسلحه است... 💗 اسلحتو زمین نذار بانو! ✊ شاید بدون چادر حجابت کامل باشه، ولی مبارزه‌ات چی⁉️

سید ایلیا
سید ایلیا
‏«اِرحَم مَن رأسُ مالِهِ الرّجاءُ و سِلاحُهُ البُکاءُ.»

‏رحم کن به کسی که سرمایه‌اش امید به تو و اسلحه‌اش گریه است.

حورا
حورا
حوصله ام سر رفته بود زنگ زدم 118 گفتم شماره ادیسون رو میخوام
اونم یه شماره بهم داد!
تعجب کردم گفتم خدایا متوجه نشد ایستگا ش کردم,,,,
ما هم زنگ زدیم یکی ورداشت گفت تیمارستان بفرمایید!!!

قبلا مودب تر بودند

صفحه رسمی مسابقه
صفحه رسمی مسابقه
✅ خلاصه های ارسالی مسابقه عید تا عید

سید ایلیا
سید ایلیا
اسلحه لازم‌ نیست همین که دوستش دارید و به رویِ ماهش نمی آورد مرگِ تدریجیست

0
0
طولی نکشيد که پيرمرد اين تلگراف را دريافت کرد: “پدر، به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن، من آنجا اسلحه پنهان کرده ام”.*

*ساعت 4 صبح فردا مأمور اف.بي.آی و افسران پليس محلي در مزرعه پدر حاضر شدند و تمام مزرعه را شخم زدند بدون اينکه اسلحه اي پيدا کنند . پيرمرد بهت زده نامه ديگري به پسرش نوشت و به او گفت که چه اتفاقي افتاده و مي خواهد چه کند؟*

*پسرش پاسخ داد : “پدر! برو و سيب زميني هايت را بکار، اين بهترين کاري بود که مي توانستم از زندان برايت انجام بدهم”.

wolf
wolf
کو قطره اشکى که به پاى تو بریزم که بمانى ؟
بى اسلحه در جنگ نبودى که بدانى چه کشیدم ...

صفحات: 1 2 3 4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو