یافتن پست: #پژمان_نصیریان

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
به مسجد میرویم با آب و تاب،
پیشانی‌‌هایمان را با مهر چفت میکنیم،
بر سجاده‌ خود، کارِ صد واعظ میکنیم،
دلمان خوش است..
ولی حواسمان نیست!!،
اگر دلی شکستیم،
انگار آب در هاونگ میکوبیم..



ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
پاییز از راه رسید..
برای بعضی‌ها یک بغل حس خوب آورد،
برای بعضی‌ها هم یک دنیا حسرت..
پاییز، میشود دستت در دست عشق جان باشد و قدم بگذاری روی برگ‌های زرد ریخته شده، و با آهنگ خش خشِ آن در اوج آرامش، استشمام کنی عطر دل انگیز عشق را..
نوش جانتان..
ولی..
پاییز برای بعضی ها جور دیگری رقم میخورد،
پاییز،
برگ‌های زرد روی زمین،
صدای خش خشِ برگ‌ها،
خنده های از ته دل،
خورد شدن برگ‌ها، زیر پای زوج‌ها،
یک دنیا خاطره،
یک دنیا آه،
یک دنیا حسرت..
یک دنیا حسرت..
یک دنیا حسرت.. ):




ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
به مسجد میرویم با آب و تاب،
پیشانی‌‌هایمان را با مهر چفت میکنیم،
بر سجاده‌ خود، کارِ صد واعظ میکنیم،
دلمان خوش است..
ولی حواسمان نیست!!،
اگر دلی شکستیم،
انگار آب در هاونگ میکوبیم..:هعی



تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو