یافتن پست: #فراموشی-عشق

حضرت@دوست
حضرت@دوست


گر نبیند در چمن سرو قباپوش مرا
قمری از کو کو خرا شد پردهٔ گوش مرا

شب به سودای گلبرگ او رفتم به خواب
بلبلان امروز می بویند آغوش مرا

همچو تیرت در بغل پرورده ام ای شاخ گل
چون کمان خالی مکن یکباره آغوش مرا

گر بریزد چشم مستش خون یک دنیا اسیر
نیست پروا از شراب ناز مدهوش مرا

گفت جانان هوش خود را چون نمی گیری به حرف
گفتمش حرف تو می ماند؟ بسر هوش مرا

شایقت مرد و نکردی یاد او را حیف حیف
اینقدر قاصد بگو عاشق فراموش مرا


تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو