یافتن پست: #داغ-حسرت

حضرت@دوست
حضرت@دوست


برده از خود یک قلم آن نرگس شهلا
کی شود منظور دیگر آهوی صحرا

اینقدر پروانه دور یار گشتن های تو
داغ حسرت کرده همچون شمع سر تا پا

نسبت بسیار دارد با قد آن کج کلاه
راست گویم می برد انداز سرو از جاه مرا

شانه هم از سینه چاکان سر زلف تو شد
آه چو کاکل ، پریشان کرده این سودا

در محبت گرچه دارم سخت جانی ها ولی
کشت از نیم نگه آن شوخ بی پروا مرا

تا سحر از دوریت در بر دل بسمل طپید
ما من دیشب چرا بگذاشتی تنها مرا

گرچه خود داری به اظهار محبت کرده ام
می کند بیتابی دل، عاقبت رسوا مرا

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو