یافتن پست: #حباب-بغضم

حضرت@دوست
حضرت@دوست

وقتی که برگی رو زمین میفته حس میکنم گریه بی صداشو
حس میکنم چی میگذره تو قلبش وقتی می بینه مرگ لحظه هاشو

آخه منم یه برگ خشک و زردم که بی صدا یه عمره گریه کردم
وقتی با چشمام میبینم که یک برگ سیلی بیجا میخوره از تگرگ

پا میذاره خزون به باغ دلم باز کلاغا سر میدن آواز مرگ
یخ میزنه تو سینه قلب خونم آخه من از تبار این خزونم

وقتی که پرپر میشه گل تو گلدون خالیه از کبوترا آسمون
حباب بغضم تو گلو میشکنه ابر چشام دوباره. میشه بارون

وقتی که پرپر میشه گل تو گلدون کبوتر دلم به فکر کوچه برای من زندگی سرد و پوچه



تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو