#ای-دل

دل واژه ی همواره مشکل این دو حرف با من چه ها کرد این دل

دل قصه ی کوتاه و کامل چه بلاها سرم آورد این دل

دل واژه ی همواره مشکل این دو حرف با من چه ها کرد

این دو حرفه ساده ی دل

من من دارم ویرونه میشم از درون خسته ام از این زمینو از زمون

خسته از این همه آدمهای شوم

دل واژه‌ی همواره مشکل این دو حرف با من چه ها کرد

این دو حرفه ساده ی دل

دل این اسیره دور باطل چه بلاها سرم آورد

بی ثمر بدونه حاصل

#نوای-دل

از پی نقل مجلست هست بر آتشم جگر
چاشنیی نمی‌کنی گوشهٔ این کباب را

#نوای-دل
دیوانه میکنی دل و جان خراب را
مشکن به ناز سلسلهٔ مشک ناب را

#نوای-دل
رفتند رفیقان دل صد پاره ببردند
کردند رها دامن صد پاره ما را

#نوای-دل
رفت آنکه چشم راحت خوش می‌غنود ما را
عشق آمد و برآورد از سینه دود ما را

#نوای-دل
چو در جفات بمیرم بخوانی آنچه نوشتم
بر آستان تو از خون دیده حرف وفا را

#نوای-دل
چه اقبالست این یارب که دولت داده‌ای ما را
که در کوی فراموشان گذرشد یار زیبا را

#نوای-دل
تماشا می‌کنم این قد قیامت می‌کند یا رب
که خواهم تا قیامت یاد کردن این تماشا را

#نوای-دل
گر در شراب عشقم از تیغ میزنی حد
ای مست محتسب کش حدیست این ستم را

#نوای-دل

بزبان خویش گفتی که گذر کنم بکویت مگذر ز گفتهٔ خود گذری مای ما را

#نوای-دل

دلم در عاشقی آواره شد آواره تر بادا
تنم از بی‌دلی بیچاره شد بیچاره تر بادا

#نوای-دل
کسان به کوی تو پندم دهند و در جایی
که دیده روی تو بیند چه جای پند آنجا

#نوای-دل
گفتی صبوری پیش کن مسکینی از حد بیش کن
زینم از آن خویش کن من کردم این و آن کجا؟

#نوای-دل
گویند ترک غم بگو تدبیر سامانی بجو
درمانده را تدبیر کو دیوانه را سامان کجا؟

#ای-دل-بیمار

من تشنه ی شراب چشمان توام
بیا مرا مست کن

گر مست نشوم زنده نخواهم ماد
بیا زنده ام کن

بوی پیراهنت
همچو پیراهن یوسف
شفا بخش است
شفا بخش همه ی درد هاست

گر کوزه ی دل
مارا بشکنی حرفی نیست
اگر تنهایم بگذاشتی
بدان که دیگر عاشقی نیست