#آشوب-عشقت
از خانهی آرام من ویرانه میخواهی
ای بی وفا! این مرد را دیوانه میخواهی
با تیشهی دلتنگیام تا بیستون رفتم
من را چرا فرهاد این افسانه میخواهی
ای عشق! وقتی پای آغوشم نمیمانی
در قلب ویرانم چرا کاشانه میخواهی
از پیلهی عشقت رها کن قلب زارم را
آخر چه از تقدیر این پروانه میخواهی
پایان ندادی باز هم آشوب عشقت را
از خانهی آرام من ویرانه میخواهی
زیبا است
مچکرم