سوار تاکسی شدم دیدم هوا گرمه گفتم داداش این کولرت سالمه ؟
گفت سالمه اما میخام زجر اون کارگری که در عسلویه داره کار میکنه رو درک کنم
گفتم کلمنت آب داره؟
گفت آب داره اما میخام اون بچه هایی که در آبادان آب ندارند رو درک کنم
گفتم حداقل یه موسیقی چیزی بگذار گرما و تشنگی حالمون نشه تا مقصد
گفت موسیقی دارم اما چند روزه خودمو تحریم کردم تا مردم مشهد رو درک کنم
گفتم دستگیره شیشه را بده حداقل شیشه را پائین بکشیم خفه شدیم
گفت یعنی شما نمی خواهی همراهی کنی و درک کنی بی برقی اون هموطنانمان را در هوای شرجی ایرانشهر و زابلن؟
منم دیگه ساکت شدم و چیزی نگفتم
وقتی خواستم پیاده شم کرایه ندادمو درو بستم رفتم
گفت آقا کرایه چی شد ؟
گفتم نمیخای وضعیت اون پدری که شش ماهه کارخونهاش خوابیده و حقوقش را نگرفته و جیبش خالیه رو درک کنی؟
هیچی دیگه ترمز دستی رو کشید با قفل فرمون افتاد دنبالم
عالی بود