یافتن پست: #نورانی

سید ایلیا
سید ایلیا
بیا بیا که مرا نیست جز پریشانی !

بیا که ذهن پریش منست هذ یانی!



بیا که بی تو دل خسته است با تشویش!

بیا که ابر دوچشم منست بارانی !



بدون روی توجسمم چراست چون سایه؟

بدون جسم توچشمم کجاست نورانی!



شبی فرشته ای آمد بخوابم این را گفت!

به این روش که تو هستی دگر نمی مانی!



بیا بیا.. نه.. نگو.. یی..نگفته ای با من!

نه ...دیدن ...تو.. همانست.. مرگ پنهانی!



ندیدمت که نشانی بیابمت به نشانی!

کجاست جا ومکانت کدام کوی ونشانی؟



بیا که دوریت آخرشکست قامت مارا!

دگرمرا تونبینی به هیچ جا ومکانی!

سید ایلیا
سید ایلیا
ای ناخدا آهسته تر،بارانی ام،طوفانی ام
موجی به ساحل مانده ام،افتاده ام،زندانی ام

تنهاترین تنهای شهر،آن پادشاه عشق شد
نادیده عاشق میشوم، شاعر شدم،عرفانی ام

چشمم چو برگ کوچکی،هجرش چو شبنم میشود
با هر نسیم صبح دم،کوچک ترین بارانی ام

خورشید از تنهاییش،ابری گرفته در برش
از سایهٔ این ابرها،روشن شدم،نورانی ام

یوسف به چاه افتاده و یعقوب نابینا شده
یعقوبِ یوسف نیستم،هم شهری ام،کنعانی ام

با هر اذان دل میرود،کعبه به سویش میشود
ماندم میان قبله ها،گم گشته در حیرانی ام

در این تلاطم های دل،او کشتیِ جانم شده
ای ناخدا آهسته تر،بارانی ام،طوفانی ام

صفحات: 1 2 3 4 5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو