یافتن پست: #شکیبا_سیاسرانی

aliaga
aliaga
اشک در این چشم من هی بازیگوشی میکند
در درونم عشقِ تو دارد چموشی میکند
حالِ من مثل تبر ماند که در مرگِ درخت
ناگزیر است و فقط هی گریه زاری میکند
بغض در کنجِ گلویم رخنه کرده بی گمان
اشک این حالِ مرا حتما فروشی میکند
چَشمِ من مات تو و پایَم به سوی در رود
عقل از چشمان من هی چَشم پوشی میکند
خونِ دل را در کنارِ عکسِ تو سر میکشم
من خمار و عکس تو هی فخرفروشی میکند
خاطراتت بر سرم آوار شد، گریان شدم
حرف دارد قلبِ من، اما خموشی میکند


تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو